🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌴(داستان 656) قسمت ۳ 💐 شیخ حسن 💐 🌿 ... دست دراز می‌کنی و پیراهنی را برداشته تا بپوشی. ناگهان از بیرون صدایی به گوش تو می‌رسد: - این پیراهن تو نیست، مال خودت را بردار! خوب که به آن نگاه می‌کنی متوجه می‌شوی پیراهن خودت نیست. آن را سرجایش می‌گذاری و به طرف پیراهن خودت رفته و آن را میپوشی. دگمه‌های پیراهن را که میبندی به طرف شلوار دست دراز می‌کنی و آن را برمی داری. باز از بیرون صدایی را می‌شنوی: این شلوار تو نیست. شلوار خودت را بردار و بپوش! این بار یقین می‌کنی که آنها درست می‌گویند. تاکنون ذهنی مغشوش و دلی آشوب زده داشتی. این دومین تذکّر آنها باعث شده از این حالت نگرانی بیرون بیایی. مطمئن شدی که آنها مأمورانی از طرف آقا هستند، چون از داخل کوچه تمام اعمال تو را شاهد و ناظر هستند و موقع اشتباه در لباس پوشیدن تذکّر می‌دهند. از منزل خارج شده و همراه آن بزرگان به راه می‌افتی. از محلّ و روستای تان بیرون آمده و به طرف زمین‌های کشاورزی می‌روید. کم کم از دور نوری به چشمت می‌رسد. هر چه که به آن نزدیک می‌شوی بیشتر چشم تو را خیره می‌کند. تمام هوش و هواس تو به تختی است که روی آن فرش پهن شده و جوانی بر روی آن نشسته است. نزدیک تر که می‌شوی چهره پر نور آن جوان، که بر بالشی تکیه داده است تو را مجذوب خودش می‌کند. در محضر آن جوان پیرمردی نشسته و در حالی که کتاب در دست دارد برای او می‌خواند. به اطراف آن تخت نگاه می‌اندازی. پنجاه شصت نفر را می‌بینی که در حال دعا و نماز هستند. از تعجب نفس در سینه ات حبس شده است. به لباس‌های آنها نگاه می‌کنی که بعضی سفید و بعضی هم سبز هستند. معلوم می‌شود که بعضی‌ها از سادات می‌باشند. لحظه ای آرامش نداری و به اطراف نظر می‌اندازی. دنبال گمشده ات هستی تا او را زیارت کنی. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سوم - شیخ حسن - صفحه ۳۹ الی ۴۱. گروه⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ♻️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ♻️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: ♻️ @booye_zohooremahdi ♻️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖