🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 مهرِپائیز هم دارد قدم قدم از ما دور می شود و گام های پایانی را بر روی برگهای زرد و خشک می گذارد و می رود تا سال دیگر. این روزها به مهرپائيز نیاز داریم چرا که عصرِ پائیزی ارتباطات را پشت سر می‌گذاریم؛ چشم که باز می کنیم همه اطراف مان را ابزار و آلات فرا گرفته است که هر کدام نیازهای مان را برآورده می کنند تا جائی که نیاز به افراد نداشته و حتی احساس نیاز هم نکنیم دیگر کمتر به هم سر می زنیم و با ارتباطات مجازی مان دل خوشیم. حالا دیگر مانند دوسال پیش هم نیستیم چه رسد به دهه های قبل که اطراف مان پر بود از انسان‌های پر مهری که عاشقانه در کنارِمان می زیستند و بدون هیچ گونه توقع و منتی درصدد رفع حوائج مان بودند و ما نیاز به اطرافیان مان را حس می کردیم و خیال می کردیم بدون آنها هیچ کاری از پیش نمی رود. دوسال پیش معتقد بودیم زندگی مان ماشینی شده و تمام کارهای مان را با ماشین آلات انجام می دهیم از ماشین که وسیله نقلیه بود تا ماشین ظرفشویی و ماشین لباسشویی و..... ولی امروز باید گفت خودمان هم اگر نگویم کلا ولی تاحدودی ماشینی شده ایم و چرا ماشینی نباشیم که انسان برایندی است از اطرافیانش و در این روزها ارتباطات سرد و پائیزی و گویا فریز شده است خودمان هم باور نمی کردیم بدین جا برسیم و این از آن روست که ارتباط تنگاتنگ ما با اشیا بی جان اطراف مان روز به روز بیشتر و بیشتر می شود و داریم مانند آنها خشک و سرد و بی روح رفتار می کنیم و این است تٱثیرِهمنشین. به امید آبانی پر از امید. به قلم مریم رمضان قاسم 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼