🔰خلاصه جلسه استاد مجاهدی ۲۷ خرداد ۱۴۰۳ 🔆روز عرفه با تبریک این روز که از اعیاد اسلامی است، گرچه رسماً عید نامیده نشده است. 🔅روز عرفه فضیلت بسیار زیادی دارد، مخصوصا برای کسی که در کربلا باشد و در حرم امام حسین (ع) که حضور او و زیارت او به مراتب از حضور در عرفات بالاتر است. ✅در این روز امور مختلفی وارد شده است و مهم و معروفش دعای عرفه امام حسین (ع) و دعای عرفه امام سجاد (ع) است. 🌀قارون، از افراد ثروتمند و مغرور بود. ولی او در جایگاهی بود که بعد از حضرت موسی، دانشمندترین و عالم ترین افراد بود و بسیار زاهد و عابد بود. چهل سال ریاضت و عبادت مشغول بود. ⚠️ابلیس به فکر فرو رفت که به نحوی او را از این موقعیت ساقط، کند. ⛔️فکر کرد و دید، بهترین راه این است که او را جذب دنیا بکند و از این فکر و عبادت و لذت بردن او را بیرون بکشد. بعضی از شیاطین را به سراغش فرستاد، زورشان نرسید. دیگران را فرستاد، زورشان نرسید. گفت کار خودم است. خودش رفت و به صورت پیری عابد و زاهد در آمد. و همراه او شروع کرد به عبادت کردن، خیلی عبادات وسیع تر، جذابتر، گسترده تر. 💤قارون مرید او شد و سعی کرد به همراهی او در آن مکانی که عزلت گزیده بودند، عبادتش را بیشتر کند ولی دید که به او نمی رسد. قارون خیلی جذب او شد، ❌تا زمانی که شیطان توانست او را خوب جذب خود کند، گفت: رفیق، این درست است که ما اینجا به تنهایی و در عزلت عبادت کنیم؟ ما باید برویم بین مردم و به بعضی از بیمارها و گرفتارها سر بزنیم و آن جا عبادتمان را انجام بدهیم. ❗️و این نقشه بود و او نمی دانست ولی ابلیس می دانست. لذا گفت عیبی ندارد برویم. رفت و در بین مردم و به بعضی مریض ها سر زدن و کم کم مردم جذب این ها شدند و شروع کردند به این ها هدیه آوردن، و طمع قارون را گرفت. ❗️این که او را بین مردم برد، این مقدمه اول بود. ❗️اینکه جذب این هدایا شد، مقدمه دوم. ‼️و وارد مقدمه سوم کرد که آن هم این بود که به قارون گفت، رفیق صحیح است ما این طوری از مردم هدیه بگیریم و کار نکنیم،خودمان کار و تلاش بکنیم. من نقشه ای دارم، برویم تو کار کشاورزی و شروع کنیم به کار کردن. ❌چون قارون مرید او شده بود، تسخیر او بود. قبول کرد رفت و شروع کرد به کار کردن، 📛 درآمد زیاد و زیاد و زیاد و عبادات کم و کمتر شد، مشغله زیادتر و عبادت ها کمتر و ضعیف تر شد. 🔥گفت رفیق من باید بروم من کار خودم را کردم و او را به دام انداختم. خداحافظی کرد و رفت. روز به روز ثروتش زیاد تر شد و بسیار زیاد و بسیار زیاد. ⚡️کم کم قارون با حضرت موسی درگیری پیدا کرد. قارون و حضرت موسی پسر عمو بودند و حضرت موسی برادر زن قارون بود. کم کم با حضرت موسی مخالفت کرد و ضدیت کرد. 📝 یک وقت قارون نقشه را کشید و یک زن روسپی را پیدا کرد و گفت من جلسه ای را تشکیل می دهم و تو بیا نسبت بدی به حضرت موسی بده. سپس جمعیتی را جمع کرد و به حضرت موسی گفت بیا ما را موعظه کن. حضرت موسی در آن جلسه گفت اگر کسی زنا کند حکمش سنگسار است. قارون گفت اگر خود شما باشید چه؟ گفت حتی اگر خود من باشم حکمش سنگسار است. قارون به آن زن روسپی اشاره کرد و آمد در جمعیت ولی منقلب شد و نتواست آن را بگوید. و درون خودش گفت من به پیامبر تهمت بزنم، عاقبت من چه می شود.. 🔺لذا گفت یا موسی من به پاکی تو اعتراف می کنم و این قارون به من پول داد که بیایم نسبتی را به شما بدهم. حضرت موسی فرمود، ای جمعیت، کسانی که با من هستند بیایند این طرف و کسانی که با من نیستند بروند آن طرف. همه جمعیت آمدند سمت حضرت موسی و دو نفر کنار قارون ماندند و حضرت موسی به سجده افتاد و شروع کرد به عرض شکر و ارادت به خداوند. خداوند فرمود، موسی زمین در اختیار توست، برخیز. برخاست. عرض کرد، زمین، قارون و آن دو نفر را بگیر. تا زانو فرو رفتند. بعد فرمود، زمین بگیر. تا کمر فرو رفت. بعد فرمود، زمین بگیر. تا گردن فرو رفت. قارون شروع کرد به التماس کردن به حضرت موسی به حق خویشاوندی که دارد. حضرت موسی فرمود، زمین قارون را بگیر و کلا در زمین فرو رفت. حالا داستان اموال قارون هم مفصل است. ⚜خداوند فرمود، اگر این قارون یکبار از من تقاضا کرده بود که او را ببخشم، او را می بخشیدم.. 🔆این ها مقدمه بود، در این روز عزیز عرفه، طلب مغفرت بکنیم برای خودمان و برادران دینی مان و ملتمسین دعا. 🤲و در این روز که قول داده شده دعایی رد نشود بسیار دعا کنیم. 💠خدا می داند که چه اسراری در این دعای عرفه است. 🔻مؤسسه معارفی فقهی برهان: 🌐وب‌سایت |borhan.org 🔔کانال رسمی | @borhan_maaref 🎥نشر محصولات@bourhan_media