هدایت شده از هادیان بصیر
اسب سواری ، مرد افلیجی را سر راه خود دید ڪه عصا به‌دست پیاده می‌رود ، افلیج از او کمک خواست، مرد سوار دلش به حال او سوخت ، از اسب پیاده شد او را از جا بلند ڪرد و بر روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند! مرد افلیج ڪه اڪنون خود را سوار بر اسب می‌دید دهنه ی اسب را ڪشید و گفت: اسب را بردم ... و با اسب گریخت! پیش از آنڪه دور شود صاحب اسب داد زد: تو تنها اسب را نبردی ، جوانمردی را هم بردی، اسب مال تو ؛ اما گوش ڪن ببین چه می‌گویم؛ مرد افلیج اسب را نگه داشت! مرد سوار گفت: هرگز به هیچ ڪس نگو چگونه اسب را به دست آوردی! می‌ترسم ڪه دیگر "هیچ سواری" به پیاده‌ای رحم نڪند. «كليله و دمنه» حڪایت ، حڪایت روزگار ماست!! به تعدادی از سلبریتی ها، بازیگران، بازیکنان، ثروت اندوزان و ڪاخ نشینان بگویید: شما ڪه با جلب اعتماد مستمندان و بیچارگان و ستمدیدگان ؛ اسب قدرت به‌دستتان افتاده ... شماها ؛ نه فقط اسب ، ڪه ایمان ، اعتماد ، اعتقاد و... نان سفره‌مان را بردید... فقط به ڪسی نگوئید چگونه سوار اسب قدرت شدید!!! افسوس... ڪه دیگر نه بر اعتمادها اعتقادیست و نه بر اعتقادها اعتمادی!‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✨هادیان بصیر✨ 🆔sapp.ir/hadianebasir1 🆔eitaa.com/hadianebasir 🆔rubika.ir/hadianebasir1