بعد از مدتها بالاخره راضی شد که بنشیند جلوی دوربین و حرف بزند .همیشه از دوربین فراری بود. نشست و یک عالمه حرف زد. حرفهایی شیرین... حرفهایی از دل معرکه... بعد انگار عذاب وجدان گرفته باشد که ذره‌ای منیت داشته باشد. بخش‌هاییش را گفت حذف کردند ، بعد انگار خدا اراده کرده بود که همان روال سابق باشد و کارها ناگفته بماند. هیچکس این گفتگو را زیاد یادش نیست... خاطره ای از مصاحبه تلویزیونی حاج قاسم به نقل یکی از همراهانشان ┈••✾❀•🌸•❀✾••┈•