بسـم الله الرحمن الرحیـم✨💛 بسـم رب الشهــ🥀ـــدا والصــدیـقین وصیت نامہ شهید بزرگواࢪحمـــ💚ــید کیوانـی بخش اول: از اینکه چند روزی زیاد شوق نوشتن دارم لکن التهابات و شوق و اشتیاق و بعضی اوقات وسوسه‌های شیطان که خداوند لعنتش کند (که پناه می‌برم به خدا) نمی‌گذارد که چیزی بنویسم. دارم دق می‌کنم. دوست دارم حرفهای بسیاری که با برادران عزیزم در سپاه دارم و داشته‌ام را بزنم. دوست دارم که با آنها مثل همیشه درد دل کنم. اینکه مدت زیادی، نزدیک چهار سال آزار و اذیتشان کرده‌ام و شاید دلخوری و غیبت و یا عیبجوئی از آنها کرده باشم، حلالیت می‌طلبم، چه می‌دانم که اگر آنها راضی نباشند، وای بحال حمید، ولی می‌دانم که آنقدر با محبت و با صفا و خلوص و عشق هستند و یا آنقدر روحهای بزرگ دارند و از امام عظیم الشأن درس گرفته‌اند که مرا ببخشند. دوست داشتم بتوانم روزگاری جبران زحمتهای آنان را بکنم، درسهائی را که از حضورشان گرفته‌ام و هر چه دارم را مدیون آنان می‌دانم جبران کنم، ولی می‌دانم که شاید آخر راه باشد و با معذرت خواهی و التماس از آنان تقاضای بخشش کنم. باید برایشان حرف می‌زدم و مثل همیشه می‌گفتم عزیزانم صابر و استوار باشید تا اینکه برای صبر و استقامت‌تان خدا راضی شود و امام عزیز خوشحال گردد. امام را و جنگ را و انقلاب اسلامی را تنها نگذارید و با همان عشق و سوزش دلتان یاری کنید که همه چیز همین است و در همین کلام خلاصه است. از تعدادی برادران سپاه که واقعاً حق استادی به گردنم داشته‌اند، تقاضا می‌کنم برایم دعا کنند و از خدایشان بخواهند که در پایان راه یک ایمان و ثبات قدم و صلابتی عنایت کند تا همه احوالاتم فی سبیل‌الله باشد. با برادران دانشگاهی صحبتها داشتم افسوس که موفق به گفتن و یا نوشتن نمی‌باشم لکن این را بگویم که باید خود را از هیاهوی‌های نفسانی نجات دهیم و در صراط رحمانی قرار دهیم تا پیروز شویم. موفقیت این جامعه در گرو الهی شدن و اتصال به چنگ [ریسمان] الهی است و حضور در متن مردم و تعصب اسلامی که در این باب همیشه با برادر بزرگوارم سید محمد قاری‌نیا صحبت کرده‌ام و خوب می‌داند چه می‌گویم و چه می‌اندیشم و حرفهای او خود وصیت من هستند و کلام من. ادامه دارد... ادمین نوشت🖊️📓 کپی باذکر صلوات🧡💫 التماس دعا✨🤍 🍓⃟✨بُۅےپݪاڪ🍓⃟✨