اینجا
هنوز یک ساعت قبل از اذان مغرب، صف نانواییها طولانی میشود.
در کوچه ما هنوز موقع سحری، چراغ خانهها یکییکی روشن میشود.
هنوز همه به دختربچههای روزهاولی فامیل ماشالله میگویند.
هنوز ماه رمضان که میشود، در ویترین شیرینیفروشیها زولبیا بامیههای زعفرانی دلبری میکنند.
اینجا هنوز رمضان که میشود جلوی رستورانها نوشتهای علَم میشود که « حلیم داغ موجود است»
هنوز از مسجد ارک صدای «مولای یا مولا» حاجمنصور به گوش میرسد.
هنوز خانم همسایه روی شلهزردهایی که برایمان میآورد با دارچین مینویسد «یاعلی»
هنوز دختر سهچهار سالهای که با مادرش در تاکسی کنارم نشسته، میپرسد که «مامان توتفرنگی هم روزهم رو باطل میکنه؟» و مادر مهربانانه میگوید « نه مامانجون، بخور»
هنوز در رمضان رفیقهایم هر روز دعای مخصوص همانروز را استوری میکنند. انقدر زیاد که اگر نخوانده رد بشوم عذاب وجدان میگیرم.
هنوز صدای اذان از مأذنهها بلند است.
هنوز ناامیدی گناه کبیره است.
من به حرف آنهایی که میخواهند دین را مرده و فراموش شده جلوه دهند، حرف آنها که میخواهند بگویند رمضان دیگر تمام شده و مردم روزه نمیگیرند، باور ندارم.
هنوز بیدینها پویش روزهخواری علنی راه میاندازند تا با رمضان مبارزه کنند.
پس رمضان هست.
دهها میلیون نفر روزهدارند.
مبادا هوچیگری و سروصدای بلند روزهخوارها ناامیدت کند.
مبادا «برو بابا کی دیگه روزه میگیره» گفتنهای چند نفر، عصبیات کند و جامعه را کافر بپنداری.
خطای شناختی دست و پایت را نبندد.
شبقدر که جمعیت فوقالعاده شبزندهداران را ببینی میفهمی که تو تنها روزهدار شهر نبودهای.
زیر پوست شهر پر است از روزهدارهایی که لبهایشان ترک خورده. اینجا همه ما روزهایم.
نماز و روزه هات قبول بچه مسلمون
🤲🤲🤲🤲
#حسینیه_حضرت_زینب_س_قم
@Zeinabiyye