این شعر فوق العاده زیبا تقدیم به تمام دهه چهل، پنجاه و شصتی ها که حالا خودساخته ترین پدر و مادرای ایرانند : من پُرم از خاطرات و قصه های کودکی 🌹 این که روباهی چگونه می فریبد زاغکی!🌹 قصّهٔ افتادنِ دندانِ شیری از هُما🌹 لاک پشت و تکّه چوب و فکرهای اُردکی!🌹 قصّهٔ گاو حسن، دارا و سارا و امین🌹 روزٍ بارانی، کتابٍ خیسٍ کُبری طِفلکی!🌹 تیله بازی درحیاط و کوچه و فرشِ اتاق!🌹 بر سرِ کبریت و سکه، یا که درب تَشتکی !🌹 چای والفجر و سماور نفتیِ کُنجِ  اتاق🌹 مادرم هرگز نیاورد استکان بی نعلبکی!🌹 داستانِ نوک طلا با مخمل و مادر بزرگ! 🌹 در دهی زیبا که زخمی گشته بچّه لَک  لَکی!🌹 هاچ زنبور عَسل، نِل در فراق مادرش!🌹 یادٍ دوران اوشین و نقطه های برفکی!🌹 هشت سال از دورهٔ شیرین امّا تلخِ ما🌹 پر ز آژیرِ خطر  با حمله های موشکی!🌹 تا کجاها میبرد این خاطره اکنون مرا🌹 کاش میرفتم به آن دورانِ خوبم، دزدکی !🌹 یاد آن دوره همیشه با من و در قلبٍ من🌹 من به یاد و خاطراتت زنده ام، ای کودکی!🌹 دفتر‌ٍ مشقِ دبستانم ببین🌹 پر ز مُهرِ آفرین،‌ صد آفرین!🌹 راستی آن دفترِ کاهی کجاست ؟!🌹 عکس حوض آبِ پُر ماهی کجاست ؟!🌹 باز آیا ریز علی ها زنده اند ؟!🌹 در حوادث جامه از تن کنده اند؟!🌹 کاش حالا ‌خاله کوکب زنده بود!🌹 عطرِ نانش خانه را آکنده بود!🌹 ای معلّم خاطر و یادت بخیر🌹 یادٍ درسِ آب  بابایت بخیر!🌹 هر‌کجا هستید، هستی نوش تان!🌹 کامیابی گرمیِ آغوشتان!🌹 همکلاسیهای سالِ کودکم 🌹 دسته‌گلهایی ‌ز یاس و میخکم!🌹 باز از دل میکُنم یادٍ شما🌹 یادِ قلبِ سادهٔ شادِ شما🌹 ‎‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎@daanestaanii