صبح روز سوم خرداد، فقط 700 ایرانی در دروازه‌های خرمشهر بودند و صیاد شیرازی مردد بود به آن‌ها بگوید که با 15000 نیروی عراقی در شهر مقابله کنند یا نه. در همین گیر و دار بود که 15000 نیرو صف بستند تا اسیر شوند. ایرانی‌ها هم مجبور شدند برای اسیر کردن آن‌ها وارد شهر شوند.  هر سال، با فرارسیدن سوم خرداد، صفحات روزنامه‌ها و مجلات و سایت‌ها پر می‌شود از مطالب و تصاویری از خرمشهر دیروز و امروز. ما نیز در این روز خاطره‌انگیز، مطالب متنوعی را برای شما آماده کرده ایم. آنچه خواهید خواند، بررسی اجمالی و سهل‌الوصول از عملیات الی بیت‌المقدس است. *وقتی صدام بو برد! صدام فکر می‌کرد هدف ایرانی‌ها از عملیات فتح‌المبین، رسیدن به استان العماره عراق بوده و می‌خواست از خاک عراق دفاع کند. مسئولان ایرانی هم در مصاحبه‌هاشان اشاره می‌کردند که طمعی به خاک عراق ندارند؛ اما اگر تنبیه متجاوز و سقوط صدام ایجاب کند، به این مورد هم فکر خواهند کرد. کاشت ماشین ها در زمین برای جلوگیری از هلی برن نیروها همه می‌دانستند هدف بعدی ایران، خرمشهر است. عراق هم عزمش را جزم کرده بود تا به هر نحوی از خرمشهر محافظت کند. همه راه‌ها را بسته بودند و در همه مناطقی که احتمال می‌دادند ایرانی‌ها نیروهایشان را هلی‌برن کنند، ماشین‌های عمودی و تیرآهن‌های سرپا کاشته بودند. این در حالی بود که در هیچ یک از عملیات‌های قبلی، ایران از این راهکار برای عملیات استفاده نکرده بود. نقشه مناطق اشغال شده جنوب کرخه را هم با موانع مختلف، مسلح کرده بودند. اگر این موانع هم نبود، آنقدر نیرو داشتند که به راحتی جلوی ایرانی‌ها را سد کنند. جاده اهواز – خرمشهر را هم که به طور عادی، از دشت‌های اطرافش بالاتر بود، با ساختن خاکریز و استقرار تجهیزات و نیرو، به سدی نفوذ‌ناپذیر تبدیل کردند. در شهر خرمشهر هم نیروی زیادی مستقر شده بود. همین بود که کار ایران را سخت می‌کرد و باید عملیاتش را در کوتاهترین زمان، طراحی و اجرا می‌کرد. *نیروها مرخصی می‌خواهند! ما بین عملیات‌های قبلی، حدود دو تا چهار ماه فاصله افتاده بود و فرماندهان جنگ در این فکر بودند که عملیات بعدی را با زمانی کوتاه‌تر اجرا کنند تا از این طریق، عراقی‌ها را غافلگیر کنند. اما فرماندهان تیپ‌ها به این نکته اشاره می‌کردند که نیروهایشان نزدیک به سه ماه است مرخصی نرفته‌اند و چند ماهی زمان می‌خواهند تا آن‌ها را سازماندهی کنند. اما همه می‌دانستند که اگر یک روز هم عملیات، زودتر شروع شود، چند درصد به موفقیت آن افزوده می‌شود. نیروهای اطلاعات عملیات سپاه، از همان روزهایی که خرمشهر اشغال شد، کار شناسایی‌شان را آغاز کرده بودند. بارها و بارها به خطوط دشمن نفوذ کرده و حتی فیلم‌هایی هم تهیه کردند. گروهی هم از روی دکلی در 40کیلومتری شمال آبادان، به نام دکل ابوذر، غرب کارون را زیر نظر داشتند. حسن باقری که فرمانده اطلاعات عملیات بود، به دیده‌بانی‌های دقیق، حساس بود و طبق فرمان او باید رفت و آمدها و حتی عدم حرکت عراقی‌ها به صورت کامل گزارش می‌شد. *عبور ناممکن طراحان با تکیه بر اطلاعات به دست آمده و تجربیاتشان، طراحی عملیات را شروع کردند. یکی از راه‌ها، عملیات از شمال و رسیدن به خرمشهر بود که اصل غافلگیری نداشت و ممکن بود به نتیجه نرسد. راه بعدی برای غافلگیری، عبور از کارون و از جایی حدود چهل کیلومتری خرمشهر بود که کار سختی به نظر می‌رسید و دشواری‌های خودش را داشت. ارتش ایران قبل از انقلاب، چند مانور نظامی ‌در خوزستان انجام داده بود و فهمیده بود که عبور از کارون غیر ممکن است و این کار را خط قرمز خوزستان می‌دانست. احتمالا این اطلاعات به عراقی‌ها هم رسیده بود و آن‌ها هم فهمیده بودند که ایران از این نقطه قادر به حمله نیست و به همین خاطر، نیروهایش را از کنار کارون به جاده اهواز-خرمشهر منتقل کرده بود. *اختلاف نظر ارتش و سپاه ایرانی‌ها تصمیم گرفته بودند از کارون بگذرند. ساعت‌ها زمان برد تا این بخش را طراحی کنند. چگونگی گذشتن از کارون یک بخش از کار بود و چگونگی ادامه بقیه عملیات، بخش دیگر و مهمتر. فرماندهان سپاه با چند مرحله‌ای شدن عملیات مخالف بودند و ارتشی‌ها می‌گفتند با چند مرحله‌ای شدن، می‌توانند طراحی دقیق‌تری داشته باشند. به هر حال طرحی ما بین چند مرحله شدن و نشدن، طراحی شد. 1) 👇👇👇