🟢⚪️🔴
سانسور واقعیت توسط مدعیان مبارزه با سانسور!
اسدالله رمضانزاده: از ابتدا مشخص بود سفر فصیل بن فرحان، وزیر خارجه سعودی به تهران، چندان به مذاق اصلاحطلبان و کسانی که مروج سیاهنمایی در قبال سیاست خارجی غیرغربگرایانه ایران هستند خوش نمیآید! زمانی که عادیسازی روابط تهران - ریاض اعلام شد، بسیاری از رسانههای اصلاحطلب آدرس توافق دوجانبه طرفین در سال 1381 را مخابره کردند و برخی دیگر، نسبت به اینکه چینیها به میانجی و واسطه ماجرا تبدیل شده بودند زمین را به آسمان دوختند! البته باید به این دسته از افراد حق داد و بر آنها خرده نگرفت! قرار بود توافق هستهای سال 2015 میلادی به معجزه سیاست خارجی ایران، نماد گذار از دیپلماسی غربزدایانه و در نهایت، مزیتی جذاب برای آشتی خودخواسته کشورهای معارض منطقهای و فرامنطقهای با تهران تبدیل شود. مدعیان دانستن زبان گفتوگو با دنیا، زمانی به خود آمدند که دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا با یک امضای ساده کاخ آرزوهای آنها را ویران کرد و دبیرکل سازمان ملل که قرار بود در برابر نقض عهد واشنگتن سینه سپر کند نیز تنها یک جمله را بر زبان آورد: متاسفم!
دستورالعمل رسانهای - تبلیغاتی - حزبی جریانات مخالف دیپلماسی عزتمندانه در برهه کنونی کاملا مشخص است. آنها بر هر چیزی تمرکز میکنند جز اصل احیای روابط تهران - ریاض و چرایی چرخش رفتاری سعودیها. کارگزاران و اصلاحطلبان به گونهای ماجرا را تفسیر میکنند که گویا در عرض یک یا ۲ روز، بن سلمان و مقامات آلسعود با مراجعه به وجدانهای پاک(!) خود تصمیم گرفتهاند با ایران آشتی کرده و گذشته تلخی که در منطقه و در تقابل مطلق با تهران ایجاد کردهاند را به فراموشی بسپارند اما آیا این روایتگری ناقص از ماجرا صحیح است؟!
1- سال 2018 میلادی، زمانی که خبر مسرتبخش در هم شکستن خلافت تروریستهای تکفیری در حوزه شامات اعلام شد، سعودیها سرمایهگذاری طولانیمدت خود جهت سقوط حکومتهای سوریه و عراق را شکست خورده دیدند. فراتر از آن، منظومه راهبردی - منطقهای طراحی شده توسط سعودیها بر مبنای تقویت گفتمان سازش، تحت تاثیر پیروزی بزرگ پیروان مکتب مقاومت در هم شکست. متعاقبا انصارالله، ارتش و نیروهای مردمی یمن حماسه عظیمی را در مواجهه با ائتلاف متجاوز سعودی - اماراتی خلق کردند و جنگی را که به قول مقامات آمریکایی قرار بود در عرض 2 هفته پایان یابد، به یکی از بزرگترین پاشنهآشیلهای ریاض و حامیان غربی و صهیونیستی نسلکشی ملت مظلوم یمن تبدیل کردند. آنچه سعودیها را پای میز مذاکره با ایران و توافق با کشورمان کشاند، نه نظریه ساختارگرایی کنت والتز بود و نه نگرش پستمدرن و روشنفکرانه نسبت به جهان امروز! سعودیها شکست خود را در میدان لمس کردند و از دیپلماسی به عنوان تنها راهکار باقیمانده جهت کاهش هزینهها و تبعات این موضوع استفاده کردند. بدیهی است جمهوری اسلامی ایران نیز از این روند استقبال کرد، زیرا اساسا در قاموس سیاست خارجی و دیپلماسی منطقهای ما، جنگ در صورتی موضوعیت مییابد که بازیگری بخواهد پای خود را از حد خویش در تقابل با ملت و نظام مقدس ما فراتر ببرد. در غیر این صورت، زمانی که بازیگری نسبت به رفتارهای پرهزینه و راهبردهای پرتنش خود در قبال کشورمان آگاه شود و بخواهد از مسیر نادرستی که در پیش گرفته بازگردد، قطعا تهران راه را بر این بازگشت و تصمیم نخواهد بست، حتی اگر از سر استیصال باشد. 2- آری! منتقدان سیاست خارجی عزتمندانه حق دارند اصل پیروزی منطقهای و سیاسی بزرگ کشورمان در عادیسازی روابط با ریاض را سانسور و تحریف کنند، زیرا در صورتی که این موضوع را بپذیرند، بر پیشفرض ذهنی ایدهآلگرایانه و متوهمانه خود مبنی بر تسلط دیپلماسی بر میدان و لزوم فدا کردن منافع ملی پای اخم و لبخند بازیگران غرب، مهر باطل زدهاند. رسانههایی که امروز بر اساس منافع ملی کشور باید نسبت به احراز قدرت منطقهای و سیاسی ایران افتخار کرده و گردش منطقهای و رفتاری سعودیها را در قالب آن مورد استناد و تفسیر قرار دهند، هرگونه آدرس انحرافی و غلطی را مخابره میکنند تا حتی برای چند صباح افکار عمومی را از تمرکز بر حقیقتی تحت عنوان «اصالت قدرت منطقهای و میدانی ایران» بازدارند. قطعا آدرسهای انحرافی و سانسورگریهای هدفمند مدعیان مبارزه با سانسور، در زمان حال و آینده از ذهن ملت ایران و دوستداران واقعی استقلال و عزت کشور نخواهد رفت.
ارسال به دوستان