🟥♦️🔷♦️🟥 بخش دوم با پی‌گیری و رشادت بازپرس جوان و پافشاری و اصرار برای تظلم‌خواهی خانواده مقتول، پرونده مجددا به جریان افتاده و فرزند صاحب‌ منصب عالی رتبه دستگاه قضا به اعدام محکوم می‌گردد ولی در ادامه با گذشت خانواده مقتول فرزند روحانی برجسته منتسب به حاکمیت بخشیده می‌شود و از پای چوبه دار به زندگی باز می‌گردد. این فیلم سینمایی مصلحت است که با عوض کردن جلاد و شهید به تحریف تاریخ دست می‌زند و متاسفانه بدون هیچ انگاره اخلاقی و منطقی و حتی تاریخی، به راحتی این نظام مقدس را که مرهون و ثمره خون هزاران جوان است بدهکار مشتی تروریست و جلاد خون‌خوار می‌کند.عدالت یا مصلحت، مسئله این است؟ یک- در نمای آغازین فیلم عمامه روحانی صاحب منصب حاج آقا مشکاتیان روی داشبورد ماشین قرار دارد و حاج آقا خواب است و لمیده بر صندلی جلوی خودرو. فرمان نیز در دست پسر حاج آقا مشکاتیان است.گویی از همین ابتدا کارگردان تکلیف خود و فیلمش را با مخاطب روشن و یکسره می‌سازد که عدالت در اغماست! دو- خانواده روحانی صاحب‌منصب دستگاه قضا نیز خانواده‌ای به شدت سنتی و خرافاتی در این فیلم به تصویر کشیده شده است. با همان حال و هوای‌ اندرونی و بیرونی و خلوت حاج آقا و زوجه و صبیات حاج آقا و قس علی هذا. سه- بارها و مکررا در جای جای فیلم برای القای التهابات سیاسی در سطح جامعه و حساسیت رسانه‌ها روی مفاسد برخی آقازاده‌ها تصویر روزنامه جمهوری اسلامی از بین نشریات آن زمان انتخاب می‌شود تا مخاطب شیرفهم شود که حرف حساب این فیلم با جمهوری اسلامی است و لاغیر! و الا از بین جراید و نشریات آن زمان چه لزومی داشت که روزنامه جمهوری اسلامی (با تاکید بر ارگان حزب جمهوری اسلامی) انتخاب شود؟ چهار- در جایی از فیلم نوه حاج آقا پایش بر پله لغزان منزل آیت‌الله مشکاتیان می‌لغزد و در آستانه سقوط است که به خیر می‌گذرد! پله‌ای که زیرساختش سست و لغزان است و لق می‌زند و کنایه‌ای است از پی ریزی غلط و غیر اصولی دستگاه قضا به عنوان اساس و بنیان یک جامعه (العدل اساس الملک)که به زعم کارگردان و نویسنده فیلم «مصلحت» گویی در سال‌های اول انقلاب کج بنا نهاده شده و تا به امروز نیز روند این کج روی ادامه داشته است. این تاکید کارگردان بر پله‌هایی که دچار مشکل هستند تا آخر فیلم ادامه پیدا می‌کند تا جایی که آیت‌الله مشکاتیان مجبور می‌شود با ماله!(ماست مالیزاسیون؟)در صدد ترمیم و بهبود پله برآید که این نیز کنایه‌ای است مربوط به این که روحانیون در صدد علاج قطعی و بهبود شرایط نیستند و با ماله‌کشی قصد دارند تا چند صباحی را بیشتر حکمرانی کنند! پنج- هنگامی که بازپرس جوان در حال مطالعه پرونده است ناگهان چراغ و روشنایی اتاقش می‌سوزد و بازرسی پرونده در تاریکی ادامه می‌یابد که ارجاعی است نمادین بر ابعاد تاریک و پنهان و غیر شفاف دستگاه قضا عدالت در تاریکی. شش- هنگامی که فرزند آیت‌الله مشکاتیان پس از درگیری از زندان کمیته با تساهل و تسامح برخی از دلسوزان نظام؟ بیرون می‌آید، به او می‌گویند و راه و چاه نشان می‌دهند که به قم برو تا آب‌ها از آسیاب بیفتد. انتخاب قم با وجود پیشینه تاریخی سیاسی مذهبی و استقرار بیوت مراجع و علما کمی شیطنت‌آمیز است چه در این ماجرای سیاسی تو گویی که عبا و ردای مراجع و علما محلی برای پنهان کاری‌های سیاسی و ادامه همان منطق ماست مالیزاسیون است که تهمت و بهتانی بزرگی درحق علمای وارسته مستقر در قم است. هفت- نام فرزند کشته شده در فیلم شاهین آریاست. با علقه و علاقه‌ای نسبت به جریانات ضد امپریالیستی و سمپات بودن نسبت به گروه‌های چپ مبارز و اتاقی پر از تصاویر چه گوارا.جوانی مبارز که توسط انقلابیون مذهبی داعیه‌دار عدالت و برابری کشته شد. نکته قراردادی کارگردان فیلم با مخاطب در تشابه نامگذاری شهرت آریا با عبارت آریامهر و نشان دادن خانه‌ای مجلل و با شکوه همانند قصر تداعی‌کننده صاحبان قدرت و سلطنت در دوره پهلوی دوم است. هشت- اساسا نوع نگاه و منطق حکومت و حکمرانی در این فیلم بر پایه ماکیاولیسم است که برای دستیابی به اهداف سیاسی می‌توان اخلاق را قربانی کرد و به هر وسیله‌ای دست یازید. در دیالوگی از فیلم، مادر جوان مقتول می‌گوید این چه انقلاب و قدرتی است که به فرزندان خود نیز رحم نمی‌کند. یعنی این روش‌مندی قاعده‌مند و فساد سیستماتیک برای دست‌یابی به اهداف سیاسی را تثبیت می‌کند که انقلاب فرزندان خود را می‌بلعد و ما این را در اقدامات غیراخلاقی مباشرین و لایه‌های درجه دوم دستگاه قضا که از نزدیکان آیت‌الله مشکاتیان هستند به وضوح مشاهده می‌کنیم.