جنگ شناختی ، سهم و نقش آموزش و پرورش عینی زاده . م ✅ در همه جوامع نهاد آموزش و پرورش عهده دار جامعه پذیر کردن شهروندان در دوره کودکی و نوجوانیست . دانش آموزان از این طریق با ارزش ها و هنجارهای جامعه آشنا می شوند. ارزش های اجتماعی توسط معلمان درونی شده و هنجارهای محقق کننده آنها را نیز می آموزند. در جامعه ما علاوه برهمه عرصه های که آموزش و پرورش در ماموریت های خود بدان ها می پردازد ، توجه به منافذ تهاجم فرهنگی اهمیت برجسته ای دارد. اکنون آموزش و پرورش با این واقعیت مواجه است که نسل دانش آموز در معرض تهاجم سنگین فرهنگی دشمنان اسلام و ایرانست . و البته این جنگ فقط معطوف به دانش آموزان نیست. اکنون زمانه جنگ شناختی و هنگامه تهاجم فرهنگیست . در جنگ شناختی ابزار رسانه است ، همانگونه که در جنگ نظامی ابزار موشک و هواپیمای جنگنده است. رسانه ها بادبرخورداری از ابزارها و مهارت های خاص قدرت ذهنشویی و واقعیت سازی دارند. این رسانه ها که اکنون به ابزارهای جنگی تبدیل شده اند علاوه برکودکان جوانان و حتی اساتید و محققان را هم هدف آماج پیام ها ( موشک ها)ی خود قرار می دهند. بنابرچنین واقعیتی کشورهای قدرتمند دیگر کمتر به جنگ نظامی و اشغال سرزمینی روی می آورند. آنها آحاد آن ملت یا سرزمین را به سربازان و عاملان خود تبدیل می کنند بدون آنکه آنها خود بدانند یا ازقبل این خدمت به دشمن مواجب و حق الزحمه ای دریافت کرده باشند. تغییر ماهیت ذهنی جامعه مورد تهاجم در طی یک روند و به مرور صورت می گیرد. گام اول خودباختگیست . در طی این تهاجم حیله گرانه شهروندان به ارزش های ملی و بومی خود بی اعتقاد می شوند و به طبع تعلق و تعهد بومی آنها نیز تنزل می یابد. پس از این مرحله زمینه برای " دیگر پذیری" فراهم می شود.درونی سازی ارزش ها در سطح دانش آموزان به گونه ای خاص صورت می گیرد.آموزش و پرورش و بطور خاص معلمان دراین عرصه نقش بسیار مهمی را به عهده دارند . آنها علاوه برانتقال دانش، دانش آموزان را به گونه ای خاص و مبتنی برمبانی و جهان بینی مورد نظر تربیت می کنند تا در راستای اهداف مورد نظر ایفای نقش نمایند. ✅ اگر معلمان یک جامعه توانایی ضعیفی در انتقال دانش داشته باشند یا خود ارزش های خودی را عمیقا نپذیرفته باشند آن جامعه حتما به اهداف اصیل خود نخواهد رسید. بنابراین اگر در میدان جنگ شناختی هستیم و بناداریم تا در این میدان دشمن را شکست داده و توفیق یابیم راهکارش داشتن "معلمان قوی" و آموزش و پرورش قویست . طبیعتا لازمه تحقق دولت قوی معلمان قوی و فرهیخته و آموزش و پرورش قوی هست . هیچ راهکار دیگری بدون تحقق این مهم محقق نخواهد شد. ✅ اکنون دریابیم دولت چه اقداماتی برای تقویت و " قوی سازی آموزش و پرورش " انجام داده است . به هرمیزانی که اقداماتی برای تحقق این مهم را انجام داده باشد به همان میزان آموزش و پرورش تقویت شده و درجهت آموزش و پرورش قوی قرار گرفته است. ✅ برای تحقق آموزش و پرورش قوی فقط معلم سرکلاس نیست که باید تقویت یا بکارگیری شود. بلکه مدیران قوی و تقویت سازی این بخش از کارکنان آموزش و پرورش اهمیت اساسی دارند. چنینست که در کنار پرسش از به کارگیری معلمان مستعد و تقویت معلمان موجود سوال دیگری طرح می شود. دولت و غالبا وزارت آموزش و پرورش برای تقویت بازوی مدیریتی چه اقداماتی در طی دوسال اخیر به عمل آورده است ؟ قطعا به هرمیزان که اقداماتی برای " قوی سازی مدیران و بکارگیری افراد مستعد و دارای تجربه مدیریتی " انجام شده باشد به همان میزان در راستای محقق شدن آموزش و پرورش قوی گام برداشته ایم. و طبیعتا علاوه برتحقق اهداف کلی آموزش و پرورش در جنگ شناختی نیز توفیق یافته ایم .اما تاچه اندازه در این مسیر اقدامات " قوی ساز " و تحول آفرین داشته ایم ؟ معلم مومن انقلابی ، آگاه و متعهد بطور همیشگی با این پرسش مواجه است و چنین فردی دایما برآنست تا در تحقق این مهم گام بردارد . حتی آنگاه که کمترین زمینه های حرکت بااو همراه و موانع بسیار باشند نیز مایوس نیست. گذشته از تکلیف فردی معلمان بصیر و انقلابی نهادهای متولی امور فرهنگی کشور باید این مهم را دریافته باشند که بدون آموزش و پرورش قوی بازنده جنگ شناختی خواهیم بود. و تلاش های دیگر هرگز مارا دراین میدان موفق بیرون نخواهد آورد. ✅ به گمانم برخی مدیران ارشد نظام به این واقعیت پی برده اند که آموزش و پرورش عامل اصلی پرورش شهروندان مومن و انقلابیست. اما غالبا نه برنامه جامعی برای این خواسته دارند و نه فعلا برای اجرایی سازی آن تدبیر و همت لازمی از سوی مجریان وجود دارد.این مانع و کاستی هم در پرورش "شهروندان قوی " و جامعه پذیر و هم توانا در جنگ شناختی، اکنون پیش روی ماست تاچگونه و چه کسانی راهکاری برای حل و رفع آن بیابند و همتی که آنرا محقق سازند.