هدایت شده از  🔵#گام_دوم_انقلاب🔵
اندر بُرده‌ها و داشته‌های پهلوی‌ها اسناد می‌گوید رضاخان به گاه خلع و فرار از ایران، علاوه بر آنکه لقب بزرگ‌ترین زمین‌خوار کشور را از آن خود کرده بود، در بانک ملی نیز سرمایه‌ای هنگفت داشت. با این همه آنچه تکلیفش هرگز روشن نشد، دارایی‌های وی در بانک‌های انگلیس، امریکا و سوئیس بود، که نهایتاً فرزندان نیز صدای آن را درنیاوردند! در سندی، سپرده قزاق در یکی از بانک‌های امریکا، ۲۵۰ هزار دلار قید شده که بسا مطلعین، میزان واقعی دارایی او در بانک‌های آن کشور را، بیش از این مقدار و در حدود ۵۰۰ هزار دلار دانستند. جالب اینجاست که محمدعلی فروغی نیز، رقم دوم را تأیید کرد! اسنادی از این سپرده‌ها، در ایران ماند که بر تارنمای پژوهشگاه تاریخ معاصر قرار دارد. فرزندان قزاق، اما وسعت مشرب داشتند و تنها در پی ملک نبودند و در بسیاری از ابرواحد‌های اقتصادی، عمده بنگاه‌ها و پروژه‌های سودآور، کازینو‌ها و کاباره‌ها در خارج و داخل کشور، از سرمایه‌گذاران اصلی بودند. شاه در آستانه سفر مرگ، کمتر به خارج کردن پول نقد پرداخت، چون پیش‌تر بانک‌های خارجی را از آن لبریز کرده بود! مخصوصاً پس از افزایش قیمت نفت در اوایل دهه ۵۰، پورسانت خرید اجباری اسلحه، مستقیماً به حساب‌های خارجی‌اش می‌رفت. امروزه بخش زیادی از پروپاگاندای رسانه‌ای سلطنت، از محل انباشت همان پورسانت‌ها و کاسبی با آن تأمین می‌شود. در روز‌های آخر، تنها مشکل در خارج کردن جواهرات سلطنتی بود، که برحسب روایت مشهور و منهای تاج‌ها و معدود موارد نشان‌دار، با عجله آن‌ها را که در بخشی از کاخ نگهداری می‌شد، در ۳۷۴ چمدان مخصوص جای دادند و بردند. انتقال آن نیز ماجرا‌هایی دارد، که بماند به وقتش. بخش‌هایی از آن جواهرات قیمتی داشت، که تاج‌ها در برابر آن رنگ می‌باخت! برحسب شواهد، بخش مهمی از ارثیه شاه، همچنان در دست فرح دیباست. رضا پهلوی راست می‌گوید که در ۶۳ سالگی، هنوز از مادرش پول توی جیب می‌گیرد و شخصاً شغل ندارد! تازه این قلم بعید می‌داند که پس از مرگ والده نیز، ثروت او به شکل گُتره‌ای دست پسرش را بگیرد. او با شرایطی که احتمالاً تداوم معرکه‌گیری سیاسی در زمره آن است، همچنان مواجب‌بگیر مامان خواهد بود! لوس‌بازی هایی، چون «من وکالت می‌دهم» نیز، به این دلیل سر هم شده است، که نهایتاً مالی بیشتر به او مبذول شود. محل نگذارید. این‌ها شمه‌ای از تبار و حالات عنصری فانتزی است، که سرویس‌های خارجی از بد آمد روزگار، مجبورند به او «خانباجی» بگویند! فاعتبروا یا اولی‌الابصار.