💠او حاضر بود.... ✍باز هم کار،باز هم سفر فرقی نداشت کجا چطور یا چه ساعتی هر کجا مشغله و مشکلی بود حاضر بود. هر چی بهش میگفتم آخه مرد مومن یه ساعتی از روز رو برای خودت بزار ، استراحت کن ما بچه ها رو فرستادیم دنبال کارا ریز به ریز و دقیقه به دقیقه خبر ها رو هم که بهت میرسونیم گوشش بدهکار نبود؛ مگر جان ناآرامش آرام میگرفت... میگفت حس میکنم باید الان خودم اونجا باشم ... آخر هم کار خودش را کرد رفت،به بچه ها خسته نباشید میگفت و خودش بر کارها نظارت می‌کرد شنونده خوبی برای شنیدن درد و دل ها و شکوها بود،فقط نمیشنید بلکه مرهمی میشد بر زخم هایشان اهل سفر بود،سفر های زیادی هم می رفت اما نه برای تفریح که برای کمک به مردم همیشه حاضر بود. ادامه دارد...... 🆔@bso_meybod