❣️ 💢 دفتری که قرار گذاشته بودیم اشکالاتِ هم را در آن بنویسیم، تقریبا همیشه با ایرادات من پُر می شد. حمید می گفت: تو به من بی توجهی! چرا اشکالات مرا نمی نویسی؟ ❤️ گوشه چشمی نگاهش کردم و گفتم تو فقط یک اشکال داری! دست هایت خیلی بلند است. تقریبا غیراستاندارد است. من هر چه برایت می دوزم، آستین هایش کوتاه می آید. حمید مثل همیشه خندید. برایم جالب بود و لذت بخش که او به ریزترین کارهای من مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن، کتاب خواندن و ... دقت می کرد. 🌷 برشی از زندگی شهید حمید باکری 📚 منبع: 365 خاطره برای 365 روز، ص 36 📎 📎 📎 انـــدیـــــشـــــه برتر 👇👇 ♨️ @btid_org