💢به گمان خود، یقین دارم
◼️برخی در فضای مجاز به شدت در حال ترویج شک گرایی هستند و میگویند: اصلا یقینی نه در دین و نه در هیچ چیزی وجود ندارد.
✅پاسخ
معرفت شناسی، مطالعه و شناساییِ دانستن است. دانستههای ما چگونه و از کجا شکل میگیرند. یکی از مباحث مطروحه، ذیل این موضوع، شکگرایی (Skepticism) است. حواس، برخی از منابع اطلاعات ما هستند؛ اما خطایشان در درک جهان خارج در کنار خطاهای اندیشه، فضا را برای شک گرایی باز کرد تا جایی که برخی در امور کثیری شک کردند. شکاکیت به سه دوره تقسیم شده است: دورهی اول كه شكاكيت قديم نيز ناميده ميشود، به سه بخش شكاكيت سوفسطايي، پيرهونی و آكادميك قابل تقسيم است. پروتاگوراس و گرگياس از بزرگان شكاكان سوفسطايی هستند. آنان سخنانی در انكار واقعيت و رد جزميت و علم به واقع دارند. ولی نخستين بار شكاكيت توسط پيرهون به صورت مكتب فلسفی درآمد. شكاكيت آكادميك نيز در مكتب افلاطون رشد يافت.[1]
✳️شکاکیت انواعی دارد:
1⃣. شكاكيت عام: به شكاكيتي گفته ميشود كه تمام قلمروهای معرفتي و حوزههای شناسايي را مورد شك و ترديد قرار ميدهد؛ به اين معنا كه هيچ نوع علم و معرفتي در هيچيك از حوزههاي معرفتي، اعم از حوزهی واقع و خارج، حوزه اخلاق و دين و حوزه حوادث آينده براي انسان امكانپذير نيست.
2⃣. شكاكيت خاص: به شكاكيتی اطلاق میشود كه آدمی را در حوزه يا حوزههای خاصی از كسب علم و معرفت ناتوان بداند. در نگاه چنين شكاكي، حوزههاي خاصي وجود دارند كه به دليل ويژگيهاي آنها، انسان نميتواند در آنها به علم و معرفت دست يابد. بنابراين، كسي نميتواند در اين حوزهها، ادعاي علم كند و چارهاي جز سكوت و باز ايستادن از حكم ندارد.[2]
⁉️در مقام نقد این نظریه برخی، ناسازگاری درونی (خودشکنی) این نظریه را به عنوان نقد آن مطرح کردهاند. توضیح آن که شکاکان میگویند که به چیزی نمیتوان علم و شناخت پیدا کرد. یک نقد میتواند چنین باشد که: خود این قضیه «عدم توانایی دستیابی به شناخت و معرفت» آیا یقینی است یا مشکوک است. اگر مشکوک باشد که اصلا مورد اعتنا نیست و به درد نمی خورد و اگر قطعی و یقینی است که نظریهی شما را در هم میشکند. نقد کاپلستون در این باره چنین است: «شکاکان، حتی در همین که می گویند ذهن انسان ناتوان از معرفت مطلق است، در ذهن خود آرمانی از معرفت مطلق دارند، که در قیاس با آن، معرفت انسان ناقص اعلام می شود. همین انکار درک و هوش مطلق در انسان هیچ معنایی ندارد، جز اقرار ضمنی به وجود آن. با این وصف به صرف انکار معرفت به خدا، معرفت ضمنی به او ثابت می شود.»[3]؛
◼️ اما شکاکان در مقام دفاع، میگویند که بین یقین و نبود آن، چیزی به نام باور موجه وجود دارد و ما دارای چنان وضعیتی هستیم. پس نظریهی ما خود شکن نیست.
⁉️در نقد این پاسخ میتوان گفت که بسیار خوب! شما نسبت به این نظریه دارای باور موجه و نه معرفت هستید؛ اما نسبت به این باور موجه دارای چه وضعیتی هستید؟ آیا در مورد این باور موجه هم که حالتی روان شناختی است، دارای معرفت نیستید؟! آدمی شاید نسبت به جهان بیرون، دچار شک و یا عدم قطعیت گردد؛ اما از اوضاع و احوال درون خود که به خوبی آگاه است. کیفیاتی چون شک و یقین، درد و رنج، شادی و شعف به خوبی بر انسان مکشوف میگردد. حتی انسان آن زمان که گمان دارد، به گمان خویش دیگر گمان ندارد و نسبت بدان، دارای معرفت و قطعیت است.
📚پی نوشت:
[1].
http://marifat.nashriy
پی نوشت:
[1].
http://marifat.nashriyat.ir/node/518.
[2]. همان.
[3]. قربانی، رحیم، فصلنامهی رواق اندیشه، شماره 38. (به نقل از پایگاه
https://hawzah.net).
#معرفت_شناسی #شکاکیت
🆔
@kalamema