مری و بن با 4 دوست خود زندگی می‌کردند. یک روز ؛ بن بـه خانه آمد و مری را بر روی مبل مرده یافت. کارآگاهی آمد و از هر 4 دوستش بازجویی کرد: میا 2 ساعت در آشپزخانه بود. جین در اتاقش نقاشی میکرد. جنیفر 3 ساعت در استخر شنا می‌کرد. جان داشت کتاب می‌خواند. کارآگاه از همه ی خواست کـه دستهای خودرا بـه او نشان دهند و فهمید چه کسی بـه او دروغ گفته اسـت. چگونه او ان را فهمید؟ 📣لطفا نشر دهید🏵🌹 http://eitaa.com/joinchat/3966566400C3bd9420715