🇮🇷🇮🇷 ✫⇠# قسمت3⃣4⃣ 😍 محسن مرید رهبر بود. مرجع تقلیدش آقا بود. وقتی سر درد و دلش با شاگردها و رفقایش باز می شد، گله می کرد از مردمی که قدر آقا را نمی دانند و حرف های بی ربط می زنند. حتی گاهی می نشست با آن آدم ها بحث می کرد. آخر جلسات عمومی و خصوصی اش همیشه یک دعای کوتاه می کرد بخشی از آن دعا آرزوی طول عمر و سلامتی برای آقا بود. 💕 اولین دیدارش با آقا سال 79 بود. قرار بود محسن آن سال در دیدار عمومی رهبر با مردم، تلاوت کند. نشد. بنا شد در دیدار خصوصی تلاوت داشته باشد. 💓 دیدار در خانه آقا بود. در یک اتاق هفتاد متری ساده. محسن هم خوشحال بود هم می ترسید. وقتی در جایگاه قرار گرفت و آرامش آقا را دید، ترسش ریخت. آقا تلاوت او را با لذت شنید. 😍 تحسینش کرد و گفت : _ شما آینده درخشانی داری! تعجب کرده بود که چرا محسن در دیدار عمومی تلاوت نکرده. دبیر برنامه را خواست. قضیه را ازش پرسید . دبیر گفت : فرصتی نبود! رهبر با جدیت گفت : باید می خوند! ایشون قاری قابلیه ... . 🌸 و همین طور یک دقیقه با دبیر درباره محسن حرف زد. دبیر سرش را تکان داد و آخرش گفت : چشــم. این دیدارها در سال های آینده هم تکرار شد ... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 🌷  @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆