"نام و نام خانوادگى: ابراهیم امیرعباسى
نام پدر: حسین
تاریخ و محلّ تولّد: 2/2/1340 ـ مشهد
تاریخ ومحلّ شهادت: 1/4/1362 ـ سردشت
آخرین سمت: فرماندهى عملیّات و اطّلاعات
ابراهیم امیرعبّاسى فرزند حسین در دوّم اردیبهشت ماه سال1340 در مشهد مقدّس و در خانوادهاى متدّین دیده به جهان گشود.
در چهارسالگى از نعمت پدر محروم شد و تحت سرپرستى مادربزرگش قرار گرفت. كودكى فعّال و پر شرّ و شور بود.
دوران ابتدایى و راهنمایى را در مدرسهى همّت پشت سرگذاشت و پس از گذراندن دورهى دبیرستان در 17 سالگى موفّق به اخذ مدرك دیپلم شد. در ایّام تحصیل دانش آموزى مستعدّ، فعّال و ازهوش سرشارى برخوردار بود. به مسایل روز آشنایى داشت و به تجزیه و تحلیل آنها مىپرداخت.
نسبت به انجام فرایض مذهبى و برپاداشتن فریضهى الهى نماز و گرفتن روزه بسیار مقیّد بود. نمازش را اوّل وقت و به جماعت برپا مىكرد. در مجالس سوگوارى، نوحه خوانى، نماز جمعه،تشییع جنازهى پیكرهاى پاك شهدا، مراسم دعاهاى كمیل، ندبه،توسّل، و عزادارى ائمه اطهار(ع) شركت مىكرد و در منزل جلسهى قرآن تشكیل مىداد و قرآن را بسیار زیبا تلاوت مىكرد. نماز شب به پا مىداشت و با حالتى خاص توأم باخضوع با خدا راز و نیاز مىكرد. وى از اخلاق بسیار نیكویى برخوردار بود. جهت كمك به خانواده، در تعطیلات تابستانى به كار در كارخانه وبقّالى مشغول مىگردید و از درآمدش به افراد مستضعف و بىبضاعت نیز كمك مىكرد. براى امور حلال و حرام تقیّد بسیارى داشت. اكثركارهایش را مخفى انجام مىداد. به دیدار اقوام مىرفت. تظاهرات و راهپیمایىها شركت مىجست و در درگیرىهاى روزهاى تاریخى 9 و 10 دىماه نیز حضور داشت. در درگیرى بیمارستان امام رضا(ع) و آزادسازى زندانیان نیز فعّالیّت مستمّرى داشت. همچنین اعلامیّهها و پوسترهاى حضرت امام را پخش مىكرد. ایشان مدّتى از محافظین شهیدهاشمى نژاد بود. پس از مدّتى عضو سپاه پاسداران شد و عضو بسیج مسجد حضرت زینب(س) نیزبود و در كشیكهاى شبانه و آموزش فعّالیّت داشت.
در سال 1352 محافظت حاج آقاى فرزانه را عهدهدار بود و درسال 1356 نیز به جماران رفت و مدّتى به محافظت بیت امام مشغول شد. در 20 سالگى و در سال 1361 با دخترى كه هم عقیده خودش بود به نام مهناز منتظمى ازدواج كرد و تشكیل زندگى داد. ثمرهى این ازدواج یك فرزند دختر به نام زینب است كه در سال 1362 پس از شهادت پدر دیده به جهان گشود. خانم مهناز منتظمى همسر شهید در مورد اخلاق و سجایاى ایشان چنین مىگوید: «ایشان با توجّه به سنّ كمى كه داشتند، علاوه برایمان و اخلاق خوب، بسیار عاقل و با لیاقت بودند. حقوق همهى افراد از قبیل: مادر، همسر و خواهر و... را به نحو احسن انجام مىدادند و با افراد نامحرم در صورت لازم صحبت و معاشرت داشتند. و روى این مسئله تأكید زیادى مىنمودند. به ساده زیستن علاقه داشتند ملاك زندگى مشترك ما نیز بر پایههاى بسیار با ارزش وبالاتر از مسایل مادّى استوار بود و دنیا را جز وسیلهاى براى رسیدن به هدفى بسیار با ارزش نمىدانستیم. اگرچه زندگى سادهاى داشتیم، ولى خود را بسیار خوشبخت احساس مىكردیم. ایشان اوقات فراغت كمى داشتند، ولى با این حال اگر فرصتى پیش مىآمد، در كارهاى خانه مرا یارى مىكردند.مادر زندگى كوتاه خود مشكلى نداشتیم. ایشان در برابر مشكلات دیگران بى تفاوت نبود و آنها را یارى مىكرد.بزرگترین آرزوى ایشان شهادت در راه خدا بود و بزرگترین آرزوى دنیوى ایشان دیدن فرزندشان بود كه به آن آرزو نرسیدند وچند روز پس از تولّد فرزندمان ایشان شهید شد و من همراه نوزاد ده روزهام به استقبال پیكر پاره پاره ایشان رفتیم.» درجبهه با شهید كاوه، بروجردى و حمامى همرزم بود و خدمات زیادى را انجام داد. ایشان هدف و انگیزه خود را از رفتن به جبهه، دفاع ازاسلام، قرآن و اطاعت كردن از امر امام و نجات میهن و ناموس بیان مىكرد.ایشان به حدّى عاشق جبهه بود كه قبل از اتمام مرخّصىاش، به جبهه بر مىگشت. روحیّهى شهادت طلبانهاى داشت. همسر ایشان در رابطه با روحیهى وى مىگویند: «ایشان ازروحیهى بسیار خوب و بالایى برخوردار بود و همیشه از شهادت سخن مىگفت و آخرین بار گویى به وى الهام شده بود كه به شهادت مىرسد چندان كه رفتارش به گونهاى بود كه حاكى از شهادت بود وچهرهاش نورانى و بشّاش شده بود و از همه حلالیّت مىطلبید.»برادر كیومرثى یكى از دوستان شهید در مورد خصوصیّات اخلاقى ابراهیم مىگوید: «از همه دستگیرى مىكرد و با افراد به طرزنیكویى برخورد مىكرد. مادر معظّم شهید در مورد بازتاب شهادت ایشان در خانواده، پس از شنیدن خبر شهادتش ایشان چنین مىگوید: «هنگامى كه ازشهادتش مطّلع شدم، گفتم: فرزندم فداى امام حسین(ع). از خداوندطلب صبر نمودم و خداوند نیز به من صبر عنایت فرمود. و در زمان برگزارى مجلس عزادارى هم به افراد گفتم: گریه نكنید و با احترام درمجلس بنشینی