من تو را صد بار گویی در خیالم دیده‌ام منجیِ عالم تویی رُخسارِ تو بوسیده ام یکنفر چون پینه دوزی راهیِ سوی تو شد من به شکل عاشقی حیرانِ تو گردیده ام چند سالی را همه فکر و خیالم گشته ای زین سبب فکر و خیال از دیگری بُبریده ام ازهمان روزی که دیدم شوکت و جاه تورا رنگ و حال دیگری بر جسم و جان پاشیده‌ام همچو حرّی گشته ام نادم ز افعالِ گناه از وجودت مکر شیطان را ز خود برچیده‌ام سلام آقای من آقای دلتنگی @bynolharamyn