خسته ام از هجوم این تقدیر
روزهای دروغ دامنگیر
زن زندگی... وَ فحش بی پایان
یک حماقت که ماند بی تفسیر
قصه ی شهر و سلب آسایش
نام آزادیِ به لفظ، اسیر
قصه پرتلاطمی از صبر
منتظر بر عبور یک تغییر
هیزم و شعله... ای خوشا نمرود!
گر گرفتیم لای این تزویر
غصه ام؛ گلی که زود شکست
درد؛ ایذه، کیانِ بی تقصیر
علی علیان
#ایذه
@cafe_fekr