مشغول کارم بودم که طبق معمول صدای دعوای بچه‌ها بلند شد.😌 این وسط جیغ‌جیغ‌های دخترجان بود که از همه بلندتر بود. 🤯 وسایلی که خط قرمز داداشها بود رو برداشته بود و اونام ازش گرفته بودن.⛔️ (صد دفعه گفته بودم اول یه جایگزین به بچه بدید بعد ازش بگیرید.👌 ولی کی گوش می‌کنه!😮‍💨) دیگه دخالت نکردم تا خودشون باهم کنار بیان.😌 یکدفعه دیدم دخترکوچولو نشسته کف زمین دست‌هاشو این‌جوری🤲 آورده بالا و با گریه و حالت استیصال شدید😁 می‌گه: "من نداااالم، دستام خالیه!!!"😭 یعنی انقدر این حرکت جان‌سوز و جگرخراش بود که همگی علاوه بر این‌که خنده‌مون گرفته بود از کارش😅دلمون هم ضعف رفته بود😍، دیگه رفتیم چلوندیمش و سیل اسباب بازی‌های ممنوعه بود که از جانب داداشها براش سرازیر شد. 🥲🥰😘 و این‌گونه بود که دعوا با شیرین‌ زبونی دخترک ختم به خیر شد.😊 🍃پی‌نوشت: کاش منم از این دختر کوچولو یاد می‌گرفتم چجوری در خونه‌ی خدا صادقانه دستای خالی‌مو نشون بدم و ابراز نداری و فقر کنم که "ربّ اِنّی لِما اَنزَلتَ اِلَیَّ مِن خَیرٍ فقیر" 🤲 🎈 ☕️ @cafe_taamol ツکافه تخصصی تعامل✿ ღ تلگرام↷روبیکا↷بله↷ایتا 🌐 https://zil.ink/cafe_taamol