🔷میشل فوکو می گوید: تجربه نشان داده است که علوم انسانی در سیر تکامل خود، به جای عروج انسان سبب ناپدید شدن او شده است. از مسائل مهمی که از اوایل قرن بیستم مدنظر قرار گرفته، توجه به مدرنیته به منزله دوره ای متمایز از دوره های قبلی در سیر تمدن بشری است. به عبارت دیگر، قرن بیستم، عصر خودآگاهی انسان به مدرنیته است. 🔶بشر در این دوره با نظر به تاریخ تمدن غربی، ویژگی های متمایزی را از رنسانس بدین سو در می یابد؛ ویژگی های متمایزی که تاریخ بشر را به مرحله ای نوین وارد کرده است. از جمله ویژگی های متمایز مدرنیته، مسئله انسان محوری (اومانیسم) است که می توان آن را ویژگی اصلی این دوره نیز به شمار آورد. 💢مقصود از انسان محوری، نگاهی خوش بینانه و سکولار به انسان است که از حق آدمی برای غلبه بر جهان دفاع می کند. اما در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، موجی ضد اومانیستی شکل گرفت که نمونه آن انتشار مقاله ای درباره اومانیسم از سوی هایدگر در آلمان و نیز مناقشه میان چهار چهره مشهور ساختارگرا و پساساختارگرا یعنی لوی اشتراوس، لاکان، آلتوسر و فوکو بود. 📖ماهنامه زمانه، سال نهم، شماره 9، ص 54 📌 @canoon_org