🔹آقای بیرانوند، داستان، داستانِ دیروز و امروز نیست. این چهره مغموم و مستاصل پس از ضربه خوردن ناخواسته از "خودی ها" داستان همیشگی ما در تاریخ این مملکت است. 🔹 حالا تازه اصابت شما ناخواسته و در اثر اتفاق بود. ما در تاریخ این مملکت لحظات و شخصیت هایی داشته و داریم که آگاهانه و به عمد به ایران آسیب زدند. 🔹وقتی امیرکبیر برای مذاکره بازپس گیری بخشی از خاک ایران برای مذاکره به عثمانی رفت، خودی ها پیغام دادند "امیر بی جهت پافشاری می کند! عزلش کنید و به ایران بازگردد" اما پافشاری امیرکبیر بر سر این بود که "محمره" خاک ایران است! ایستاد، بیمار شد به دفتر کارش حمله برند، مدارک را سوزاندن اما امیرکبیر بازنگشت تا حق ایران را اثبات کند. وقتی همین امیر کبیر به مقام صدرات رسید؛ خودی ها از درون دربار توطئه کردند، سفارت انگلستان میدان داری کرد و ما باختیم. 🔹 وقتی در ملی شدن صنعت نفت مقابل انگلستان ایستادیم، "خودی ها" اختلاف ایجاد کردند، مصدق شکست خورد و به انگلستان باختیم! نفت‌مان را بردند! 🔹زمان جنگ با صدام، ما مظلومانه مشغول دفاع بودیم! رجویِ فارسی زبان به صدام حسین بعثی پیوست و شد ستون پنجم دشمن! همان ها بعدها به اجنبی اطلاعات دروغ دادند که این ایران مخفیانه مشغول ساخت بمب اتم است و کارزار تحریم آغاز شد. 🔹اصلا آقای بیرانوند؛ ما هر چه می‌کشیم از خودی هاست. خودی های آگاه و خودی های نادان! این بُهت و غم در صورت دروازبان ایران، آدم را می برد در تاریخ، هربار ما خواستیم با یکپارچگی و امنیت کشور را پیش ببریم داستانی برای ما ساختند. در تاریخ دویست سال اخیر ما دو چیز نبود: ۱. ثبات سیاسی ۲. امنیت 🔹لازمه و مقدمه ترقی، پیشرفت و توسعه هر مملکتی ضمن وجود سایر عوامل، همین ثبات و امنیت است! هر بار که این دو زیر سوال بروند دیگر امکان سخن گفتن از پیشرفت میسر نخواهد بود. شما ایران پس از صفوی، ایران شاه عباس، ایران ناصرالدین شاه و ... را بررسی کنید. ببینید همین بهت در چهره را!