『‌ سـٰآحـݪ‌خُـدآ ‌』
هرچےبہ‌سنت‌اضافہ‌ترمیشہ هرچےدنیاروبیشترمیفهمے وقتۍبہ‌گذشتہ‌ومشکلاتے‌ڪہ‌قبلا‌براشون‌گریہ میڪردۍفڪرمیڪ
چرا؟! چون‌میخوادبندھ‌شوقوۍببینہ چون‌میخوادبندھ‌ش‌بہ‌ڪما‌ل‌برسہ... دقیقامثل‌شھداوآدمایۍڪہ‌عاقبت‌بہ‌خیرشدن...(:🌿 عاقبت‌بہ‌خیرشدن...! چون‌هرجایۍگیرڪردن‌هرمشڪلۍ‌ڪہ‌داشتن ناشڪرۍنڪردن...صبرڪردن وبرای‌خواستہ‌هاشون‌جنگیدن! پس‌شد↓ صبر...توڪل...نا امید نشدن نا امیدبشۍباختے‌ها...(: منم‌یہ‌‌روزۍناامیدبودم سریہ‌مسئلہ‌اۍ اصلافکرشونمیڪردم‌بشہ... ولۍشد...! ناامیدنشدم...براۍخواستہ‌م‌جنگیدم وبہ‌دستش‌‌آوردم(: هرکۍ‌هرکارۍمیڪردبراۍ‌این‌ڪہ‌ناامیدم‌ڪنہ... همہ‌میگفتن‌نشدنیہ..! ولۍ... امیدمو‌از‌دست‌ندادم...(: نشستم‌سرسجاده‌موگفتم خدایابنده‌هات‌میگن‌نشدنیہ... ولۍتوڪہ‌خدایۍبرام‌خدایۍ‌ڪن گفتم‌خدایا‌معجزھ‌ڪن...! واسہ‌توڪہ‌ڪارۍنداره(: گفتم‌خدایامن‌دستموسمتت‌درازڪردم گفتم‌خدایامن‌جزتوڪسیو‌ندارم ڪمڪم‌ڪن...(: والبتہ... ازمادرۍبگم...ڪہ‌ڪم‌نزاشت‌برام(: +حضرت‌زھرارومیگما..! هرجاداغون‌بودم‌رفتم‌سراغش...صداش‌ڪردم گفتم‌مادر...بہ‌دادم‌برس(: نمازاستغاثہ‌بہ‌حضرت‌زهراخیلے‌خوبہ(: خیلۍهم‌راحت‌و‌قشنگھ(: وقتۍ‌سرتو‌میزارۍ‌رومُهرومیگۍ... یامَولاتۍ‌یافاطِمِھ‌اَغیثینۍ! اۍمولا‌ۍمن...اۍفاطمہ...بہ‌فریاددلم‌برس... بہ‌دادم‌برس(: یہ‌بارازتہ‌دلم‌نمازشو‌خوندم باهربارگفتنش...حاجتموبہ‌‌زبون‌آوردم‌و ازمادرخواستم...(: