🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریهیسید
#پارت_شصتوچهارم
خودموتوآینهنگاهکردم
چادرمورویسرمگذاشتمو
کشیدمشرویصورتم
زیرلبگفتم
آخهخداراضیمیشه
بااینآرایشباشیونامحرمهمباشه؟
یهقربةالیاللهیگفتموچادرروپایینترکشیدم
مادرماومد..
نرگسبیامهمونااومدن
عاقدهمپشتدره
محمدهمآمادس
توموندیفقط..
چادرموازسرمزدمبالاو
بغضمترکید
وتویبغلمادرمشروعبهگریهکردم
مادرمباصدایبغضآلودیگفت
خوشبختشیدخترنازم
کوچولویمامان،کیبزرگشدیتو؟
زهراخانمسریعخودشورسوند
بابانمیخوریمشاینشکلاتو
بزاریدبیادمردممنتظرن
محمددارهقندتودلشآبمیشهدیگه..
چادرمرورویسرمکشیدم
کنارصندلیایستادم
محمدهماومد
نشستموقرآنودستهگلروداددستم
باورمنمیشد..
من..سید..
مهدیهومعصومهوشیدا
بالاسرمقندمیسابیدن
محمدنشست
دلمهریریخت
بعدازروزآزمایش
دیگهباحاشحرفنزدهبودم
تکیهدادمبهصندلی..
-نرگسخانم،حالتونخوبه؟
-اولینباربوداسممومیگفت
حسغریبیداشتم..
تاحالااسممواززبونشنشنیدهبودم
مهدیه،پریدوگفت:
طبیعیه،نگراننباشیدسید!
سیدلبخندیزدوگفت:
توکلبرخدا
عاقدبعدازکسباجازهازبابام
شروعبهسوالپرسیدنازمنکرد
بارسوملبواکردم:
درمحضرخدا،وباکسباجازهازامامزمان
وبزرگترهابهویژهپدرومادرم
بله..
تابهخودماومدم
یهانگشترتویدستم
مزهیعسلتویحلقم
دستگلتویمشتم
سوارماشینشدیمو
دیدممحمددارهصحبتمیکنهباچندنفر
ومیگهنمیخوادکسیباهامونتویماشینباشه
دقتنکردمکهطرفمقابلشکیان
ولیحدسمیزدمحتمایکیشونعباسباشه
بیخیالهمچی
خیرهیروبرومبودم
محمدپریدتوماشین
-خانمخوشکلمچطوره؟
-صورتموبرگردوندمسمتش
واززیرچادرنگاهشکردم
یکمرفتجلوتر
توییهکوچهیتاریکپارککرد
داستاموگرفت
وگفتنمیخوایحرفیبزنیعزیزدلِسید؟
-چادرموازصورتمبرداشت
ببینمت..
ناراحتی؟
میترسی؟
بهم بگو..
نکنهتوشوکی!!😅
-بفضمترکید
وگفتمهیچکدوم
دلتنگم فقط
-سرموروسینهشچسبوندوگفت
نبینمدلتنگباشی
توهنوزممالخانوادتی
-دستمورویشونهشگذاشتموگریهکردم
-یکممکثکردوگفت
نهمنصرفشدمتومالخودخودمی😁😂😂
-خندمگرفت
ونتونستمخودموکنترلکنم
-بچهنشودیگه،ببینمحلقَتو..
اونجادیدمتوعینیخی،منمخجالتکشیدم
بگمعکسبگیریم..
دستاتوبده،یادگارییهچیزیداشتهباشیم😅
-تاحالااینجورراحتندیدهبودمش..
-دستگلروازمگرفتوگفت
شنیدمدخترامیگن،اگراینوتوسردختریبکوبی
بختشوامیشه..
تاخواستمجواببدم
دستگلروکوبیدتوسرم
-دادزدمعهههمنکهبختمواعهه
مبخوایببندیش؟؟😐😂😂
-عهههپسزبونمداری😂😂
-🙄
یکدفعهصدایزنگگوشیمحمدبلندشد..
زهرابود
داشتغرمیزدکهکجاییم..
محمدبهشگفت،توراهممیامالان
زهرانفسیکشیدوگفت
برایهمینکاراستکهیههمراهتوی
ماشینعروسودامادمیاد🙄
محمدخندهیبلندیکردوگفت:
دارممیام😂😂واستارتزد
چادرمرورویصورتمکشیدموگفتم
-محمد!!
-جانمحمد..
-چرانزاشتیباهامونهمراهبیاد؟
-اخهعینیهموشملوسکوچولو
توخودتبودی..
بایدیختوامیشددیگه😅..
-منخیلیدوستدارممحمد
ازهموناولبهدلمنشستهبودی..
باورمنمیشدکه..
-حرفموقطعکردوگفت
منعاشقتبودمنرگس
شرطعشقهمرسواییه
رسواشدم،رسواشدمپیشزهرا😅
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸