چند جرعه با من بخوان
کاش بوی اقاقیا می‌آمد نشسته‌ام لب تخت. منگم.سرم گیج می‌رود. صدای خر و پف علی نمی‌گذارد بخوابم. ب
به استادم هم گفته‌ام گاهی بدون فکر می‌نویسم بدون پیرنگ بدون انکه بدانم آخر داستان چه می‌شود نوشتم برای خودم تا شاید تلنگری شود ببخشش و بخشیدن هم رزق است شاید روزی دیگر نشود و من هنوز بعضی از بخشیدن ها را بلند نیستم