مبتلا شده ام به بي خيالي، بي خيالي مسموم، انگار همه چيز بي ارزش شده باشد، كمرنگ شده باشد… براي چيزي ذوق نمي كنم،براي چيزي تلاش نمي كنم، و برنامه اي ندارم تا وقتي به آن عمل نكردم خودم را ملامت كنم و زور بزنم جبران شود! انگار به آخر همه چيز رسيده باشم، انتخاي روياها، انتهاي دوست داشتن ها… انتهاي دنيا:)