صفت مفعولی تعریف:‌ واژه‌ای که دلالت کند بر کسی یا چیزی که فعلی بر آن واقع شده‌است. ساخت رایج: بن ماضی + «-ه»: (زیتون) پرورده، (لباس) چروکیده، (نان) سوخته، (خودرو) فرسوده، (متن) ویراسته، ... . دو نکتۀ فاصله‌گذاری: ۱)‌ برخی واژه‌ها + صفت‌ مفعولی یک صفت مرکب می‌سازند و نیم‌فاصله می‌شوند: آموزش‌دیده، تثبیت‌شده، جان‌باخته، دل‌‌سوخته، زبان‌بسته، قوام‌یافته، منتشرشده، ... . ۲) برخی از صفت‌های مفعولی نیز با «شده» می‌آیند و نیم‌فاصله می‌شوند: دیده‌شده، ربوده‌شده، شسته‌شده، شنیده‌شده، گفته‌شده، نوشته‌شده، ... .