🌹🌹🥀بنام خدا 🥀🌹🌹
#داستان_شب
عبادت بىزحمت
قحطى، همه جا را گرفته بود. قرصى نان يافت نمىشد. در آن حال، مردى از بنىاسرائيل به كوهى از ريگ در بيابان رسيد. پيش خود انديشيد كه كاشكى اين كوه ريگ، كوه گندم بود و من آن را پيش قومم مىبردم و آنان را از رنج گرسنگى مىرهاندم. به شهر بازگشت.
پيامبر آن روزگار نزدش آمد و گفت: در بيرون شهر چه ديدى و چه خواستى؟ گفت: كوهى ديدم كه از سنگهاى خرد (ريگ) انباشته بود، در دلم گذشت كه اگر اين همه، گندم مىبود، همه را صدقه مىدادم و قحطى را بر مىانداختم.
پيامبر فرمودند: بر تو بشارت باد كه ساعتى پيش، فرشته وحى بر من نازل شد و گفت كه خداى تعالى صدقه تو پذيرفت و تو را چنان ثواب داد كه اگر تو آن همه گندم مىداشتى و به صدقه مىدادى، ثواب مىداد.
به نقل از حكايت پارسايان، رضا بابايى
🥀🥀🌹🌹🥀🥀🌹🌹
باعرض سلام و احترام محضر شماعزیزان بزرگوار شب شما خوبان بخیرو نیک فرجامی
@channelsangak