فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️بنام خدا ❤️ توی روستا، خانه‌ی یکی از آشناها مهمان بودیم که دختر نوجوان‌ همسایه مُرد. وقتی برای سرسلامتی رفتیم، قالیِ نیمه‌کاره‌ی دختر، روی دار، کنار اتاق بود. مادر، وسط گریه‌زاری گفت که بنا داشته این قالی را تا یک ماه دیگر تمام کند، ولی نشده. یک قالیِ نیمه‌کاره کنارِ اتاق، بیشتر از عکس قاب‌گرفته با نوار سیاه، بیشتر از روسری‌ای که مادر می‌بویید، بیشتر از یک جفت کفش سایز ۳۶، جفت‌شده جلوی در و بیشتر از لیوان و بشقابی که باید از جلوی دست جمع می‌شد و می‌رفت توی کابینت، نبودنِ دختر را فریاد می‌زد. قالی، امتدادِ ناتمام دختر بود... همان‌جا بود که خطی ممتد، نقطه‌چین شده بود و فاصله‌ی نقطه‌ها زیاد شده بود و بعد هم گسسته بود... بودنِ این قالیِ نصفه، نبودنِ دو دست ظریف را فریاد می‌زد که آبی و سبز و لاکی گره‌ از پیِ گره می‌زده، روزی... ادامه دارد.... 🌸🌺🌺❤️🍀🍀❤️🌿🌺 با سلام و احترام محضر شماعزیزان بزرگوار شب زیبای شما خوبان بخیر و شادکامی @channelsangak