#داستانک_تربیتی
🔸هيچ وقت يادم نمي رود، يك روز كفشهاي خودشان را كه واكس ميزدند، كفشهاي مهدي (پسر ارشدمان) را هم واكس زدند. گفتم: چرا اين كار را كرديد؟
✅گفتند: من نميتوانم مستقيم به پسرم بگويم كه اين كار را انجام بده؛ چون جوان است و امكان دارد به او بربخورد. ميخواهم كفشهايش را واكس بزنم و عملاً اين كار را به او بياموزم.
🔅روایت از همسر شهید صیاد شیرازی🔅
┄┅══✼🍃🌺🍃✼══┅┄
🇮🇷 موسسه فرهنگی تربیتی چشمه طراوت↙️
http://eitaa.com/joinchat/1231487002Cb50c4a3cc6