💠شعری زیبا با موضوع عفاف و حجاب💠
دختری گوشی موبایلی دید
پدرش پول داد و زود خرید
قصه ای شد به خاطرم تجدید
زاغکی قالب پنیری دید
به دهان برگرفت و زود پرید
*
دختر از هر کجا و هر راهی
نت خرید و فتاد در چاهی
مثل زاغک ز روی ناگاهی
بر درختی نشست در راهی
که از آن می گذشت روباهی
*
مردکی رند، در فضای مجاز
مثل روبه شدی به وی همراز
دخترک بی خبر ولی پر ناز
روبه پر فریب حیلت ساز
رفت پای درخت و کرد آواز
*
گفتش ای دختر اهورایی
من چو ساحل تو مثل دریایی
خواند بهرش مدام لالایی
گفت به به چقدر زیبایی
چه سری چه دمی عجب پایی
*
برده ای از دل ملولم زنگ
دم به دم این دلم برایت تنگ
دختر با شعور با فرهنگ
پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ
نیست بالاتر از سیاهی رنگ
*
ساق پایت نموده ای عریان
حیف، مویت نموده ای پنهان
زندگی کن، رها شو از زندان
گر خوش آواز بودی و خوش خوان
نبدی بهتر از تو در مرغان
*
دخترک خواست افتخار کند
ترک عفت، حیا، وقار کند
بدرد پیله تا فرار کند
زاغ می خواست قارقار کن
تا که آوازش آشکار کند
***
پس به مردک سپرد بود و نبود
همه راز دل، به سفره نمود
مرد نامرد سفره اش بگشود
طعمه افتاد چون دهان بگشود
روبهک جست و طعمه را بربود
شاعر: آقای حیدرعلی طالبی
♦️عضو کانالِ
#چشم_برخوار شوید🔻
https://eitaa.com/joinchat/2815164416Ce6455e1074🔺