🔴 ولی من برخلاف شما ناراحتم... ناراحت مثل تمام شکست هایی که‌کلکسیون خاطرات ما هستند، مثل پنالتی چیپ یحیی، مثل شوت طارمی جلو پرتغال، مثل لگد علی کریمی به ساک پزشکی تیم در جام جهانی، مثل زمانیکه فردوسی‌پور میگفت خداحافظ جام جهانی و احتمالا خداحافظ برانکوایوانکوویچ، مثل فحش هایی که بدرقه علی‌دایی شد، مثل بازی ایران و عربستان در ورزشگاه آزادی... مثل تمام یک ثانیه هایی که آه چند سال یک ملت بود؛ در فوتبالی که مثل استادیوم آزادی دو قطعه اش میکنند و وسط سربازان نیروی انتظامی را می‌نشانند تا قرمز و آبی هم را نکشند، طرفدار ایران بودن مثل همان سربازهای بین جمعیت است که بیشترین کتک احتمالی را هم خواهند خورد! 🔵 پایان، آغاز همیشگی ما بوده، یک لحظه خاص تاریخی که نقطه را میگذاریم و به سر خط میرویم، جایی که به جای دیکته، انشا مینویسیم، جایی مثل تمام لحظات شکست، مثل تکرار همه حرفهایی که بی مالیات بر ارزش نیافزوده معنایی میشود زد، همان جایی که به یکباره میفهمیم علی دایی گل زدن بلد نبوده، داور بازی اگزوزفروشی داشته و حالا هم ایرانی ها برخلاف ژاپنی ها دنبال توپ رفتن را یاد نگرفته اند... در میان این انشاها میشود به فیلم پنالتی باجو یا خطای زیدان در فینال ها نگاه کرد و کمی دهان را بست و فکر را باز کرد... میشود فقط ناراحت بود، افسوس خورد و حتی پنهانی اشک ریخت! 🔴 کیروش هم میرود(این را احتمالا خبرگزاری فارس با هشتگ پوشش خواهد داد)، اما شهامت دفاع کردن از مردی که سالها فوتبال ایران را پله به پله ارتقا داد، آنهم در میان این همه جمعیت حاجت روا کار سختی است، بگذاریم در میان لنگ و کیسه ای که حواله هم میدهند مربی بعدی بیاید، باز شکست بخورد، باز فحشش بدهیم و آخر سر بدرقه اش کنیم... برای این مرد پرتغالی که تلاش کرد تا "تیم بودن" را یادمان دهد تمجیدهای تکراری اثربخشی ندارد، پخش کردن موسیقی بتهوون در کنسرت ماکان بند جمعیت را عصبانی میکند، او نماد صرف کردن فعل های سخت و آرزوهای بلند در میان جمعیتی بود که جماعت نشده اند! ✅ مثل زندانی ها چهار خط دیگر روی آرزوهای چهل و چندساله‌مان میکشیم و به انتظار مینشینیم... زمانیکه اینتری ها به اندازه تعداد سالهای ناکامی ما قهرمان اروپا نشدند و در سالی که انتظارش را داشتند به منچستر باختند، تمام جوزپه‌مه‌آتزا تیم را در پایان تاریخ ذهنیشان تشویق کردند، سال بعد آن تیم پرافتخارترین تیم تاریخ ایتالیا شد... @chobealef