۱- وقتی به آن حجم کوچک اشغال شده شهر در نزدیکی میدان توپخانه که اسمش را "موزه عبرت" یا همان زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری سابق گذاشته اند نگاه میکنم و فکر میکنم که در این مساحت کم چند میلیون ناله و فریاد بعد از خوردن شلاق، شوک الکتریکی، آویزان کردن از سقف، تشنگی دادن، سوزن داغ زیر ناخن کردن و... از عمق حنجره ها خارج شد و باز در همان فضا محبوس مانده؛ داشتن چه ایمانی در میان آن جماعت که یکی در میان جز سازمان خود به هیچ خدایی ایمان نداشتند باعث میشد تا این همه درد را تحمل کنند؟ چگونه یک نفر توانست آخرین خاطره خود از زندگی را در گوشه اتاق شکنجه ثبت کند اما در نفس آخر خود نیز عقب نشینی نکند؟... نمیدانم، شاید شهامت روبرو شدن با حقیقت و دردی که از رنج دیگران جسم و جانشان را تسخیر کرده بود تنها عاملی بود که میتوانست این درد شکنجه را برایشان مبدل به حکم یک مُسکن کند! ۲- وقتی به این بساط های پهن شده کتابفروشی در گوشه ایستگاه های مترو با ۷۰الی۸۰ درصد تخفیف تضمینی شان نگاه میکنم از کتاب و کاغذ و جوهر منزجر میشوم، کتابهایی که میخواهند به ما در چهل روش کوتاه بیاموزند که چگونه بیخیال همه چیز شویم یا با عنوان راه حل موفق شدن به ما تدریس کنند که چگونه از نابود کردن دیگران لذت ببریم و برای خودمان پلی بسوی موفقیت! بسازیم وسوسه میشوم تا پیگیرتر از چنگیز مغول تمامی کتابخانه ها را به آتش بکشم و دور از این ساحت اندیشه ای که بی دردی و نیاندیشن را تجویز میکند سراغ قمارخانه ای بهتر بگردم! ۳- جستن درد دست های پینه بسته در میان مکتوبات دستانی که چیزی سنگین تر از قلم بر نداشته اند، یافتن طریق درد کشیدن از میان عمده کتابهایی که بشارت آرامش و سکون میدهند، پیدا کردن کلماتی که بجای کمک کردن به خواب شبانگاهی ما را مبتلا به بیداری شبانه و خماری روزانه کنند، انتخاب آگاهانه شکنجه بعنوان طریقتی روزانه که ما را به درد کشیدن عادت دهد و متوسل شدن به دریایی از حقیقت که نافی واقعیت های اطرافمان شود چیزی نیست که به سادگی به دست آید و ساده تر از دست رود... برای آنها که مهجوریت عدالت را با هیچ شریعت و منطقی توجیه نمیکنند، گرسنگی خستگان و سیری وابستگان را غیرمجازترین تصویر تاریخ میدانند و هیچگاه کنج عافیت را انتخاب نکرده اند این مرد اسطوره ای از درد اسلام برای انسان است، نسخه ای عملی از "نه" گفتن به دینداری انفرادی که فقر را جبر میخواند، یک قلم ماندگار که با هر کلمه اش خواب را از چشمانی دور میسازد و رنج بشری را به رگ هایش تزریق میکند! 🔴 چهاردهم فروردین زادروز استاد محمدرضاحکیمی @chobealef