✅ "احتمالا یادتان نمی‌آید" اما سه سال پیش یک پزشک تبریزی برای بیماران خود روزانه چند وعده شنیدن آواز شجریان را تجویز کرد، مثل یک بمب صوتی صدا کرد، آنها که دیروز "امن یجیب" و "زیارت عاشورا" را هم خرافه پیرزنها میدانستند به این معجزه ایمان آوردند و البته عده ای معترض شدند که این کارها پوپولیستی چیست که یک پزشک انجام میدهد و مگر پزشکی هم سیاست است که با نام شجریان مشتری(رای) جمع میکنید که مشخص شد پزشک مورد نظر از اعضای حزب اتحاد ملت ایران نیز هست... چند ماهی گذشت و احتمالا این هم یادتان نمی‌آید که به یکباره زن و کودک آن پزشک با غذای نذری مسموم مُردند، این بار دیگر همه به شجریان ایمان آوردند و فهمیدند استاد آنقدر مهم است که مخالفانش خانواده کسی که آواز او را تجویز کرده با نذری مسموم کشته اند، مقالات نوشته شد در دوگانه جنگ و صلح، آواز و عربده، عشق و خشم و چند کمپینی هم تشکیل شد در "نه به نذری" و این خرافات... اگر تا اینجایش هم حتی یادتان بوده باشد اما بعید است بخاطر آورید آخر چه شد، چیز خاصی نشد، یک روز آن پزشک خودش را تحویل داد و اعتراف کرد که همسر و کودکش را کشته! 🔴 این میتوانست سناریو یک سریال سی قسمتی باشد، حتی اگر مخصوص ماه رمضان بود میشد در آخر سریال و قبل از اعدام، پزشک توبه کند، ناگهان ربنا شجریان پخش شود و اولیا دم از قصاص بگذرند و یکباره زیرنویس بباید که فردا هم عید فطر است و ماه رویت شده تا همه خوششان بیاید... اما متاسفانه این داستان واقعی بود و به ذهن هیچ فیلمنامه نویسی نرسیده بود! 🔵 به واکنشهای هیجانی آن ایام که حالا در خاطر کسی هم نیست نگاه میکنم، چقدر چیزهای بی اهمیت را جدی میگرفتیم و از کنار اتفاقات جدی بی هیچ اهمیتی رد میشدیم، این داستان یکی از میلیونها داستانی بود که در شبکه های اجتماعی درگیرشان شدیم و بعد فراموش کردیم... بی اعتبارترین حوادث ما را درگیر میکنند، بعدش ما را به دو جبهه حق و باطل تبدیل میکند و آخر کار بی سرانجام سراغ سوژه بعد میرویم... چند خبر را میشود لیست کرد که از اساس کذب بودند اما جامعه درگیرش شد و تلفات داد، چند نقل قول درون دهان آدمها گذاشته شده که اگر روزی ده بار آن را تف کنند باز از دهان مردم نمی‌افتد... «راستی شنیده اید ایران درون ماشین های حشدالشعبی هایی که آمده بودند ایران دلار گذاشته بود تا برگردند عراق با آن استادیوم بسازند و بازیکن ذوب آهن را بزنند؟» @chobealef