🔴 بی‌خیالی به مثابه تکلیفی خودساخته! ۱- قاعده ای ساده است، مو لای درزش میرود، اما درزش آنقدر باز نشده که هر لنگ کفش و پاره آجری هم از خود عبور دهد... اگر میخواهید بدانید اندیشمندان و متفکران هر دوره به چه اندیشیده اند باید سراغ کتاب های آن زمانه بروید، اگر میخواهید بدانید مردم هر زمانه فکرشان تا کجا قد می‌داده است باید سراغ فرهنگ عامه، آئین های جمعی، ضرب‌المثل‌ها و در این سالها شبکه‌های اجتماعی بروید... اما زمانیکه سوالتان کمی پیچیده شود و بخواهید بدانید نخبگان هر زمانه میخواسته اند مردم به چیز فکر کنند نه رجوع به کتاب ها جواب شما را میدهد و نه فرهنگ عامه، شما محکومید که به واسطه‌ها رجوع کنید، یعنی جایی که میخواهد حدواسط نخبگان و توده باشد، روزنامه‌ها، منبرهای مذهبی، بیانیه‌های سیاسی و... از این جمله‌اند. جایی که مرزها شکسته میشود و نخبگان عرضه خود را با تقاضای جامعه به تعادل می‌رسانند، مبانی نظری در گامی عملی قرار می‌گیرند و مباحث تعاملی می‌شود، دوگروه تاثیر میگذارند و میپذیرند! . ۲- بلاتکلیفی حکم نخبگان سیاسی و اجتماعی در روزگار شکست بوده است، شکست مشروطه انزوا عمده آنها بود که میخواستند "طور دیگر اندیشیدن" را به مردم بیاموزند، انزوایی که با استبداد رضاخان تکمیل شد، سالهای پس از دوران بلاتکلیفی نخبگانی بود که در احساس میکردند در ثانیه آخر وقتهای اضافه گل به خودی دریافت کرده‌اند و رها از مردم به دنبال زننده آن گل بوده‌اند، سالهای دهه هفتاد ایام گوشه‌گیری انقلابیونی بود که احساس می‌کردند با پایان جنگ در باغ شهادت را بسته‌اند و به آنها در زمانه پس از انقلاب خندیده اند و رفته اند... وجه اشتراکی ثابت از نخبگانی که همگی حکم به "هرچه بادا بادی" جامعه داده‌اند، به زبان نیاورده اند اما نخبه‌ای که میگوید بگذار جامعه خودش به هرچه میخواهد بیاندیشد قبل از هرچیز دستان‌خود را مقابل دشمن فرضی بالا برده است! . ۳- ربطش چیست؟ تقریبا همه چیز و هیچ چیز... شاید هیچ دوره‌ای به اندازه این ایام نخبگان و توده همدیگر را رها نکرده باشند، با همه پیشرفتهای تکنولوژی واسطه‌ها حذف شده‌اند، گروهی به کنجی خودساخته حقیقت را برای گالری خود نقاشی میکنند و اکثریتی نیز واقعیت را به مثابه امری تغییرناپذیر تقدس میبخشند... مطبوعات اولین قربانی این روزگار میباشند، روزگاری که نخبگان نمیخواهند بر چگونه اندیشیدن توده تاثیری بگذارند، شبکه‌های اجتماعی جایشان را گرفته؟ نه شبکه های اجتماعی جایشان را عوض کرده، مسابقه ای برای بیشتر شبیه کردن نخبگان به طرز اندیشه مردم درست کرده است! . ۴- حاکمیت کجاست؟ درون تلویزیون!... استاندارد موجود آن است که یا شبکه۴ باشی یا برنامه خندوانه، یا درون حصاری از اندیشه که هیچ صدایی از جامعه سکوتش را خراش نیاندازد یا به آن حد از تخدیر برسی که با اعلام رامبدجوان سی ثانیه به هیچ چیز و همه چیز بی دلیل بخندی!... بیخیال، بگذار جامعه راحت باشد! @chobealef