به نام خدا سه شنبه یکی از چالش های جاذابمون توی ، چالش بود 😌📜.. + قرار بود برامون بنویسن الان دوست داشتن کجا باشن ؟ و اونجا چه حس و حالی داشتن ؟ روی تابلوی کوچیکمون که روی میز بود هم نوشته بودیم " جاده به جاده پای پیاده 😢" اکثرا وقتی میومدن یه برگه و گیره میگرفتن و شروع میکردن از حس و حالشون توی مشایه و اربعین می نوشتن.. ( چه رفته بودن چه نه) حرفای دلی خیلی قشنگی آویزون شده بود کنار هم 🥺 تقریبا وسط اجرا بودیم که حدود پنج شیش تا دختر که متاسفانه حجاب خوبی نداشتن 😢 اومدن سمت غرفمون.. از یکی از بچه ها پرسیدن اینجا باید چیکار کنیم ؟! براشون شروع کرد توضیح دادن ، وقتی که چالشو کامل توضیح داد یکیشون پرسید ؟ خوب پس چرا روی این تابلو نوشتید جاده به جاده پای پیاده 🤨 اگه هر جایی که دوست داشتیمو میتونیم بنویسیم؟ اصن این جمله چیو می رسونه؟ اون دوستمون شروع کرد براشون حال و هوای اربعین و پیاده رویو توضیح داد 😭 و کامل فضا رو تعریف کرد همونطوری که داشت می‌گفت دل خودش شکست و اشکش جاری شد 🥺 دخترایی هم که مهمون غرفمون بودن ، دلشون کربلایی شد 😭 همه داشتن با هم گریه میکردن و اشک میریختن.. دخترا اومده بودن بغل بچه ها و گریه میکردن 🥺😭 صحبت میکردن و از دغدغه هاشون میگفتن از امام حسین و دلتنگیشون تعریف میکردن 💔 بهشون گفتم میخواید از دور به امام حسین سلام کنید و چند دقیقه مهمون حرمشون بشید ؟ بعدم راهنماییشون کردم سمت عینک واقعیت مجازیمون یکی یکی عینکو میزدن و با عینک توی بغل بچه ها اشک میریختن 😭 هوای غرفمون خیلی امام حسینی و معنوی شده بود 🥺✨ دخترا هم دلشون نمیومد از غرفه دل بکنن .. مداحی "به امام رضا میگم حرفامو😭" هم فضای غرفه رو گرفته بود .. دلا کربلایی و امام حسینی شده بود .. ارباب می طلبین ؟ 😭😭😭 📝 ف. حیدری ════════════════ @fereshteganeman پویش فرشتگان سرزمین من اصفهان ༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻༻