1401/08/22
|یادداشت گفتگو|
خیزش شرق؛ ادعا یا واقعیت
 رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی اخیرشان با حضور جمعی از دانشآموزان در تشریح مختصات نظم جدید نظام جهانی از انتقال قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی علمی از غرب به آسیا و تبدیل قاره کهن به مرکز دانش، اقتصاد و قدرت سیاسی و نظامی جهان سخن گفتند. آیا صحبت از جابجایی کانون عالم از غرب به شرق صرفاً یک ادعا است یا دانشمندان و تحلیلگران غربیِ روابط بینالملل نیز بدان اذعان دارند؟
تنها یک سیر گذرا و اجمالی در مباحث مطرح میان اساتید برجسته روابط بینالملل جهان در خصوص وضعیت آینده نظام بینالملل کافیست تا نشان دهد مسئله گذار تدریجی قدرت از غرب به شرق تنها یک ادعای مطرح شده از سوی کشورهای غیرغرب نظیر جمهوری اسلامی ایران نیست بلکه زمان درازی است در محافل علمی غرب جریان دارد و وقوع حوادث مختلف طی سالهای گذشته بر صحت و اعتبار آن افزوده است تا جایی که بسیاری از چهرههای برجسته روابط بینالملل اصل این موضوع را تأیید میکنند هرچند ممکن است در خصوص چند و چون وقوعش دیدگاههای مختلفی داشته باشند.
امروزه قاطبه تحلیلگران باور دارند که وضعیت کنونی جهان وضعیت تحول و دگرگونی بنیادین است و نظام جهانی در دوران انتقالیِ سرنوشتسازی قرار دارد بهگونهای که مسیر حرکت پیشین خود را تغییر داده و به تبعِ وقوع تحولات گسترده با شتابی شگفتآور در مسیر جدیدی حرکت میکند. به قول جوزف نای (Joseph Nye) - از نظریهپردازان سرشناس نولیبرال - یکی از مهمترین ابعاد این دگرگونی، تغییر در ساختار نظام جهانی به معنای نحوه چینش و آرایش کنشگران بر مبنای توزیع توانمندیهاست. تغییر در ساختار قدرت در دو سطح در حال وقوع است: یکی گذار قدرت (power transition) و دیگری پراکنش و انتشار قدرت (power diffusion). گذار قدرت به روابط فیمابین دولتها مربوط میشود که در فرآیند آن شاهد انتقال تدریجی کانون قدرت و ثروت جهانی از غرب به شرق و اعاده جایگاه پیشین آسیا هستیم.
از لحاظ تاریخی تا پیش از وقوع انقلاب صنعتی بیش از نیمی از جمعیت جهان در آسیا سکونت داشتند و بیش از نیمی از تولیدات جهانی نیز در این قاره صورت میگرفت. پس از انقلاب صنعتی در قرن ۱۸ اوضاع دگرگون شد به نحوی که طی قرون ۱۹ و ۲۰ آسیا همچنان بیش از نیمی از جمعیت جهان را در خود جای میداد لکن سهم آن از تولیدات جهانی به حدود یکپنجم کاهش یافت و کانون قدرت و ثروت به غرب (اروپا و آمریکا) منتقل گردید. اما تحلیلگران و صاحبنظران، قرن ۲۱ را قرن آسیا میدانند و معتقدند قاره کهن در حال بازخیزش است و در این قرن به منزلت کانونیِ سابق خود باز خواهد گشت.
در خصوص چرایی این انتقال قدرت از غرب به شرق میتوان گفت اروپا عملاً پس از جنگ جهانی دوم ظرفیت نقشآفرینیِ مستقل و جریانساز در سطح کلانِ سیاست و اقتصاد بینالملل را از دست داد و خود را بالکل در مدار آمریکا تعریف کرد. برخی تلاشهای ظاهری و کمرمق هم که طی دهههای گذشته از سوی دول اروپایی برای اتخاذ مواضع مستقل و خروج از سایه سنگین آمریکا صورت گرفته، همگی به شکستهای ناامیدکنندهای انجامیده است که نمونه جنگ عراق و مذاکرات برجام ازجمله آنهاست. از همین رو دانشمندان روابط بینالملل هیچ وزن خاصی برای اروپا در آینده معادلات قدرت جهانی قائل نیستند و سرنوشت جهان را در مثلثی با اضلاع آمریکا، روسیه و چین تعریف میکنند.
بازدید کامل مطلب
https://farsi.khamenei.ir/others-note?id=51311