رضا یعقوبیان: حرم حضرت رقیه سلام الله علیها السلام ای نور حی کبریا یا رقیه دختر خون خدا السلام ای گلبن باغ ولا مهر تو در سینه ی اهل ولا السلام ای رهگشای عاشقان السلام ای گلبن زهرا نشان السلام ای شافع روز حساب می درخشد نام تو چون آفتاب این حرم باب النجات امت است این حرم لبریز نور رحمت است در حریمت درد درمان میشود حرمتت اینجا نمایان میشود هر دلی اینجا خدایی میشود با نگاه تو ولایی میشود توبه زائرها کرامت میکنی از کرامت تو قیامت می کنی بر حسین بن علی هستی حبیب درد ما را یا رقیه تو طبیب یا رقیه شامل احسان تو آمدم گردیده ام مهمان تو آمدم از لطف مولا سوی تو کن دعا تا که بگیرم بوی تو گرچه با دستان خالی آمدم سوی تومولی الموالی آمدم ایکه هستی بر همه عالم پناه زائرانت را ز رحمت کن نگاه من سراپا دردم و دل خسته ام آمدم با این دل بشکسته ام آمدم در این حرم گریان شدم یاد غم های تو من نالان شدم در سپهر دین یزدان کوکبی جان زهرا نور چشم زینبی ای که هستی صاحب جود و کرم خون جگر گردیده ام در این حرم یاد غمهای تو من جان بر لبم در حریمت یاد اشک زینبم یاد آن دم که بدیدی تو پدر در خرابه آمده اما به سر در کنار سر شدی تو خون جگر داغ بابا بر دلت کرده اثر روی زانویت سرش بنهاده ای در کنار رأس او جان داده ای .