هدایت شده از ابوقاسم
هیچ کس فکر نمی کرد که روزی یک باریکه کوچکی مثل این قسمت که رضا خان به آتاتورک داد به این میزان اهمیت پیدا کند. اگر این قسمت از خاک از پیکره ایران جدا نمیشد سناریوی کریدور زنگزور مطرح نمیشد چراکه ترکیه ارتباطی با نخجوان نداشت و اساسا آن ها برای رسیدن به باکو دو مشکل بزرگ پیش روی خود احساس می کردند. اول اتصال به نخجوان، دوم سناریوی تصرف استان سیونیک، که در هردو مورد ایران را مقابل خود می دیدند. اما انگار همه چیز براساس یک نقشه حساب شده طراحی شده و فقط ایران از این همه اتفاق و حادثه بی اطلاع بود. شاید آتاتورک هم گمان نمی کرد یه روزی این باریکه گلوگاهی برای تنفس و ارتباط آن ها با آسیای مرکزی و دریای خزر شود، اما شد و الان مقامات ایران باید جور ترک فعل ها و خیانت های گذشتگان این کشور را بکشند. آن قدر مساله قفقاز مرا بهم ریخت که هرجا می نشینم و با کسی صحبت می کنم این موضوع را بازگو می کنم تا سبک شوم ابوقاسم