به نام خدای حکیم ✍️ کسب جمعیت از زلف پریشان در راهپیمایی ۲۲ بهمن! 🇮🇷 🎶از خلاف آمد عادت بطلب کام که من / کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم 🎶(حافظ شیرازی) واکنش‌های ضدو نقیضی که در بالا در واکنش به انتشار عکس زنان بی‌حجاب در راهپیمایی ۲۲ بهمن می‌بینید، نمونه‌ای است از فقر حکمی و علمی حاکم بر فعالین و نخبگان فرهنگی و اجتماعی کشور ما! 🔹کسانی که از انتشار این عکس‌ها به اسم جذب جمعیت مردم به انقلاب یا حتی با استدلال اصلی و فرعی کردن تعالیم دینی (مثلاً اصل گرفتن دفاع از نظام اسلامی و فرع گرفتن حجاب) یا خنثی کردن تبلیغات دشمن و ... دفاع می‌کنند، متوجه توالی فاسد حرف و عمل خود نیستند؛ مثلاً این که این رویکردِ مثلاً تسامحی یا رحمانیِ! آن‌ها، از طرف مخالفان حمل به «استفاده ابزاری از زنان بی‌حجاب در مواعد انتخابات و راهپیمایی» می‌شود و حتی با واکنش انزجارآمیز مردم عادی رو به رو می‌شود که جریان مذهبی را متهم به ریاکاری می‌کنند و همزمان ناخواسته باعث تشویق بی‌حجابی آن هم برای اولین بار در محافل انقلابی و مذهبی می‌شود! 🔹آن‌هایی هم که به حضور این خانم‌ها به خاطر غیرت مذهبی اعتراض می‌کنند، عنایت ندارند که ما نمی‌توانیم برخورد حذفی با زنان بی‌حجاب و مردم غیرمتشرع داشته باشیم و باید استراتژی مخصوصی برای قشر غیرمذهبی یا غیرمتشرع که امروز اکثریت جامعه را تشکیل می دهند داشته باشیم اما اقدام بالا هر چه باشد استراتژی فرهنگی نیست! 🔹اما آن‌هایی که نظام را به استفاده ابزاری از زنان بی‌حجاب متهم می‌کنند، پیچیدگی شرایط فرهنگی که نظام سیاسی با آن رو به رو است را متوجه نیستند. آن‌ها متوجه نیستند که تأیید حضور این زنان از طرف برخی انقلابیون، منبعث از ایده‌ای خام-مانده است به نام «جذب حداکثری» که مانند بسیاری دیگر از ایده‌های انقلابی در این کشور قربانی سطحی‌نگری و شعارزدگی‌های رایج شده است. 🔹این‌جا است که نداشتن فهم حکیمانه و همه‌جانبه از امر فرهنگی در شرایط تزاحم و تضاد فرهنگی معرکه‌ای از آراء مختلف درست می‌کند که هر کدام توجیهاتی سطحی و ناقص برای نظر خود دارند و لذا همگی در تحلیل نهایی و غایت امر محکوم به شکستند! ☯️اما استراتژی مناسب برای «کسب جمعیت از این زلف پریشان» چیست؟ 🔹شعر منقول از جناب حافظ در اول این نوشته، در سنت عرفانی، معنای خاصی دارد که البته از قضاء، در اینجا، در تلاقی با مسئله بی حجابی در اجتماع ۲۲ بهمن، ایهامی در حد اعجاز هم دست می‌دهد و التفات من به این شعر و ارتباط ظاهری و باطنی‌اش با مسئله التفاتی بسیار مغتنم بود! 🔹اما تأویل عرفانی شعر مذکور چیست؟ در طریقت عرفان، اعتقاد بر این است که انسان باید با أخذ یک رویکرد معرفتی ابتکاری در زندگی با مهار کردن تعلقات و عادت‌های مختلف خود و جهت‌دهی توحیدی به آن‌ها، به ادراک وحدت باطنی حاکم بر کثرت و تشتت ظاهری دنیا نائل گردد؛ یعنی در دنیایی که مانند یک زلف پریشان، هزاران میل و خواسته و کشش و رانش هر کدام قلب انسان را به سویی می‌کشد، انسان باید با مدیریت این امیال و فراتر رفتن از آن‌ها به جمعیت باطنی دست یابد که وصف مقام توحید است که در آن جایگاه هر امر جزئی و نسبت آن با عدالت و صواب روشن است و تزاحم‌ها و تشتت‌ها با تحلیل و اصلاح آن‌ها به هماهنگی و یکپارچگی و جمعیت منجر می‌شود و این وحدت و جمعیت عینِ خیر و طهارت و سعادت است، چنان که یک جمع سالم است نه جمع مکسر! 🔹اما نیل به چنین مقامی ضرورتاً با فرا رفتن از عادات و مشهورات رایج اهل دنیا ممکن است؛ عاداتی که نه برخاسته از ملکه اعتدال بلکه هوس‌ها و مشهوراتی که نه برخاسته از ملکه حکمت بلکه اوهام و ظنون است. 🔹اما مصداق این فراروری در خصوص ما نحن فیه و آراء متناقض بالا چیست؟ لازمه این فراروی، جمع کردن نکات صحیح هر موضع متضاد و دفع توالی فاسد هر یک است؛ این گونه می‌توان از «زلف پریشان» این وضعیت بغرنج فرهنگی «کسب جمعیت» کرد! 🔹پس حتماً باید به فکر جذب اقشار غیرمذهبی بود اما باید عنایت کرد که این جذب چون جذب به شریعت مقدسه است نمی‌تواند با مسامحه نسبت به احکام شریعت صورت گیرد که این کار نقض غرض است! این گونه می‌توان دلخوش به این بود که سیاهه لشگر انقلاب کمی بیشتر شده اما از سوی دیگر باید منتظر عادی شدن بی‌حجابی حتی در محافل مذهبی بود و به تبع فاصله گرفتن تدریجی برخی از نسل‌های آینده مذهبیون امروز از شریعت و یا بروز تدریجی خطاهای اخلاقی در بین خانواده های انقلابی! 🔹اما از سوی دیگر هم نمی‌توان در همان بادی امر، غیرمتدینینی که به محافل مذهبی راه می‌یابند را امر کرد که احکام شرعی را رعایت کنند چون در غالب موارد این اقدام منجر به دفع و ترک آن‌ها می‌شود! روشن خواهد شد که امر و نهی‌ای که ارتباطش با بنیان‌های باطنی شریعت را از دست داده باشد موفق یا کارآمد نیست...