فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍عطر شهدایی شهید خوش نام ؛ واژه ها ؛ چراغِ سبزِ شهادت... 🔹مهمان عزیز شهر حال و هوای شهر پر شده از عطر حضور تو... 🔸مادرِ چشم به راهت اما نمی دانم کجا به انتظار نشسته ؟ 🔹و قبر کدام شهید گمنام را در آغوش کشیده و به پهنای صورتش اشک ریخته ؟ 🔸نمی دانم در سجاده ی سحرگاهی اش کدام فردا را برای از سفر برگشتن تو آرزو کرده ؟ 🔹و در چند سفره نذری آداب حاجت خواهی به جا آورده ؟ 🔸نمی دانم اصلا زنده هست یا بار سفر بسته و در مأوایت آرام یافته... 🔹تو اما اینجایی و مهمان شهر کریمان ملک سلیمان مردمان این شهر غریب نوازند و مهربان... 🔸گر چه از گرمای دستان مادر دور افتاده ای و عطر چادرش در این حوالی نیست... 🔹اما مادران این شهر به استقبالت اشک می ریزند و چادر ها را متبرک می کنند و عهد ها می بندند... 🔸بر تخت والای شهادت آرام گرفته ای و عاشقان به سمت تو می آیند و نذر شهادت دارند... 🔹این حضورت در میانه ی رقص اشک ها و تمنای بغض ها به معجزه می ماند... 🔸شهیدان در این شهر تکیه گاه اند و شهره ی شهرند اینجا شهید هنوز غریب نیست... 🔹اینجا هنوز روضه ی مادر شُکوه دارد اینجا مردم هنوز هم چادر را هدیه ی زهرا می دانند... 🔸اینجا هنوز چشم خود را با اشک بر غربت شهید متبرک می کنند... 💢و من هم اینجا در انتظار و چشم به راه نشسته ام برای برگشت شهید گمنام بی نشانم گر چه او با من است هر دم و هر جا در کنارم حس می کنم حضور او را... 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---