الهی حرامتان باشد آن شب یکی از آن شب ها بود، بَنا شد از سمت راست یکی یکی دعا کنند.. اولی گفت: «الهی حرامتان باشد.»😐 بچه ها مانده بودند که شوخی است، جدی است، بقیه دارد یا ندارد، جواب بدهند یا ندهند؟ که اضافه کرد: «آتش جهنم»😅 و بعد همه گفتند: «الهی آمین.» نوبت دومی بود. (همه هم سعی می کردند مطلب بِکر و نو باشد.) یک تأملی کرد و دستش را به سوی آسمان بلند کرد و خیلی جدی گفت: «خدایا مار، را بُکش.» دوباره همه سکوت کردند و معطل ماندند چه کنند و او اضافه کرد: «پدر و مادر مار، را بُکش.» بچه ها بیشتر به فکر فرو رفتند، خصوصاً که این بار بیشتر صبر کرد. بعد که احساس کرد خوب توانسته بچه ها را به اصطلاح «بدون حقوق سرکار بگذارد» گفت: «تا ما را نیش نزند.» شرح: منظور مار و پدر و مادر مار است.😄 🕊داداـش‌ ابࢪاهــیـــمــــ💔 🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔 @dadashebrahim2 ---»»♡🌷♡««---