راه بندان شبی است سرد و در جان پناه بسته شده است به شهر راه  ورود پگاه بسته شده است زمان تاجگذاری است، جائران جمعند به میله های قفس دست شاه بسته شده است مباد  قصه ی قتل درخت  فاش کند   به دست باد دهان نگاه بسته شده است غبار واهمه از مغرب جهان پیداست حذر کنید که انگار راه بسته شده است به تاخت می کشدش روی سنگلاخ ستم به چرخ های زمان موی ماه بسته شده است توان ضجه زدن را گرفته اند از گل گلو فشرده خدا! راه آه بسته شده است الف.س@daftareghazal