اوضاع کشور دل سامان نمی پذیرد غوغای شهریاران پایان نمی پذیرد این زخم کهنه انگار درمان نمی پذیرد لشکر کشی به اینجاست بی سود امپراطور! اوضاع کشور دل سامان نمی پذیرد بی بر مذاکرات گرگ است و گوسفندان پیغام برّه ها را سلطان نمی پذیرد هر چه روانه کردی ای آسمان هبا شد این شوره زار از تو باران نمی پذیرد «در صدر مجلس انس، آدم! بیا و بنشین!» اکرام میزبان را مهمان نمی پذیرد گفتی ز مهرورزان رسم وفا بیاموز دانا پیام دارد نادان نمی پذیرد امیر.س