برگی از دفتر معرفت
⁉️علت شرکت در #مجالس امام حسین‌علیه‌السلام چیست؟ ⁉️آیا فقط حاجتهای مادی و دنیوی بخواهیم؟ ⁉️فقط عقدۀ
(ر.ه) 🍃روزی جناب ابوذر غفاری به محضر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمده و عرضه داشت: یا رسول الله! من در حدود 60 راس گوسفند دارم و نمی‌خواهم بخاطر آنها همیشه در بادیه باشم و از فیض محضر شما محروم شوم و همچنین دوست ندارم آنها را به یک شبانی بسپارم تا به آنها ستم کرده و حقوقشان را رعایت نکند؛ تکلیف من چیست؟ ☀️رسول‌خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله)فرمود: فعلا برو و گوسفندانت را بچران. ابوذر طبق فرمان پیامبر به صحرا رفت و در روز هفتم به نزد پیامبر آمد. ☀️رسول‌خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از وی سؤال کرد: ای اباذر! گوسفندانت را چه کردی؟ او پاسخ داد: یا رسول الله گوسفندان من قصه دارند! ☀️پیامبر فرمود: ای اباذر مگر چه شده؟ چه قصه‌ای؟ 🔹اباذر در پاسخ اظهار داشت: یا رسول‌الله! من مشغول بودم، گرگی به گوسفندانم حمله کرد، پس گفتم: خدایا نمازم، خدایا گوسفندانم! در آن حال من متحیر بودم که نمازم را بشکنم و از گوسفندان دفاع کنم یا نمازم را ادامه دهم؟ ادامۀ نماز را انتخاب کردم. 🔥در این حال مرا وسوسه کرد و به من گفت: ای اباذر! چه می‌کنی؟ اگر گرگ گوسفندانت را هلاک کند و تو همچنان نمازت را ادامه دهی در دنیا سرمایه‌ای برای زندگی‌ات نخواهد ماند. 🔹به شیطان پاسخ دادم: برای من ایمان به وحدانیت خداوند و ایمان به رسالت حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ولایت برادرش علی(علیه‌السلام) و دشمنی با دشمنان آن بزرگواران بهترین سرمایه است که باقی خواهد ماند؛ بعد از اینها هر چه از من فوت شود اهمیتی ندارد. 🔹در این حال نمازم را ادامه دادم و گرگ یکی از گوسفندانم را ربود، اما با حیرت تمام دیدم که در آن لحظه پیدا شد و گرگ را کشته و آن گوسفند را از چنگال وی رهانیده و به داخل گله بازگردانید. 🔸سپس مرا مورد خطاب قرار داده و [با زبان فصیحی] گفت: ای اباذر! نمازت را با خیال راحت ادامه بده، خداوند تبارک و تعالی مرا مامور کرده که از گوسفندانت نمایم تا اینکه از نماز فارغ شوی. من نماز را به پایان رساندم در حالی که حیرت و تعجب تمام وجودم را فرا گرفته بود و خدا می‌داند که چه حالی داشتم. 🔸در این موقع شیر به نزدم آمده و به من گفت: نزدحضرت‌محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برو و به آن حضرت خبر بده که: خداوند متعال دوست تو را که از شریعتت می‌کرد، گرامی داشت و برای گله‌اش شیری را به محافظت گماشت. ⚡️با شنیدن این ماجرا، همه حاضران از قصه اباذر شگفت زده شدند. ☀️پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: ای اباذر! راست گفتی و به یقین من، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم‌السلام به راستی تو و قصه‌ات ایمان آوردیم. 🔻اما برخی از منافقین که در حدود 20 نفر بودند، گفتند: محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با اباذر تبانی کرده‌اند که ما را بفریبند. ما باید خودمان او را تعقیب کنیم و ببینیم آیا واقعا شیری در هنگام نماز از گله اباذر محافظت می‌کند؟ آنها آمدند و با چشمان خود دیدند که اباذر در حال نماز است و گلۀ او را می‌چراند و از آنها مواظبت می‌کند. 🔹هنگامی که اباذر دوباره به حضور رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله)شرفیاب شد، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) خطاب به وی فرمود: ای اباذر! تو را به نحو احسن انجام دادی و خداوند کسی را برای پاسبانی گوسفندانت در تسخیر تو درآورد که در وسط بیابان از تو می‌کند، پس تو گرامی‌ترین کسی هستی که خداوند متعال او را به اینکه نماز اقامه می‌کند ستوده است. 📚تفسير امام‌العسكرى عليه‌السلام، ص 72 به بعد؛ بحارالانوار، ج 81، ص 231، 232، 233، با تلخيص.