. گوید برای من به منا نوحه سر دهید ده سال تا که خلق بداند شدم شهید باید که خوب خلق به این نکته می رسید در سینه داشت حضرت باقر غمی شدید یا باقر العلوم بمیرم برای تو در کربلا چه آمدت از دشمن عنید همراه عمه ای که بنامندش ام غم دیگر مشخص است چه باید شود پدید آن لحظه ای که هلهله کردند کوفیان بودت چهار سال نبودی چنان رشید روز تو تیره گشت چنان شب به شهر شام آنگه که شمس از سر نی ها برت دمید آنجا تو با سه ساله چه گفتی بگو به ما وقتی که خورد لطمه ز دستی چنان حدید چون از رقیه می شنوم گریه می کنم قربان کودکی که اثر را به چشم دید ای باقر العلوم فدای تو عسکری دارم به روز حشر به دست شما امید سی شهریور نود و چهار آخرین بازنگری ۱۹ تیر ۱۴۰۳