. ای نور درخشنده ایمان و هدایت مصباح فروزنده و حق پوی ولایت محکم شده از علم تو بنیان شریعت کردی تو به جان از ره دلدار حمایت آمد به میان بار دگر نام محمد تا باز شود مسند عشاق روایت صد چشمه ز اطراف تو جوشید به عرفان با علم تو صد میکده گردید سقایت ای تیغ شکافنده ی اسرار به دانش هر مساله مکشوف، نمودی چو عنایت ای هم سفر کوچک زهرای سه ساله بر شدت رنج تو همین نقل کفایت پابوسی مهمان گرانقدر که رسم است جز از طرف خار نشد بر تو رعایت یک کرب و بلا خاطره کودکی تو رنج و عطش و درد اسیریت حکایت نقلش زند آتش،به خلائق چه کشیدی بودی چو تماشاگر آن حجم جنایت ای وای که افتاد به جان آتشت این بار از زهر ستمکار، جهانی به فدایت بر عسکری ای وای که امروز نماید از ماتم ویرانه شدن باز شکایت ۱۶ تیر ۱۴۰۱ با نگاهی به این شعر قدیمی محمد ای تو نور روشن ای هادی امت چراغ معرفت هستی و بر یزدان دلالت وصی الاوصیا ای وارث علم پیمبر که فرموده است جابر را رساند زو سلامت شده بنیان دین محکم ز نشر علم نابت زاطرافت هزاران چشمه می جوشد زحکمت شده چشم دوگیتی کاسه ی خون زین همه ظلم که در حق تو شد شیعه نشسته در عزایت نبودی طفل خردی بیش ای مولا که گشتی تو با ام المصائب هم سفر اندر اسارت دلت محزون محنت های دشت کربلا بود اسارت،تازیانه، تشنگی، رنج اهانت ز دشمن مضطرب مولای من هر لحظه بودی چسان ضایع شدت حق وچسان قدرحقیقت زدی آتش دلم را چون به جان آتش فتادت به زهر کین اهریمن نصیبت شد شهادت تو مظلومی تو معصومی امام المتقینی ندارد شمع و فانوسی چرا مولا مزارت الهی من فدایت بابی انت و امی که باشد عسکری خاک کف پای ولایت سال ۷۷ آخرین بازنگری۶ مرداد۹۹