از مدینه تا کربلا قسمت چهاردهم چونکه مسلم به نیمه ی رمضان عازم کوفه شد به امر امام در مسیر خود از مدینه گذشت قصد دیدار کرد با اقوام راز دل گفت بر مزار نبی کرد تجدید عهد با ایشان با بلدهایی از قبیله ی قیس شد دوباره به سوی کوفه روان چون شدند از مدینه قدری دور در بیابان شدند سرگردان تشنگی کشت همرهانش را ماند جانش اگر چه او به امان او خودش را رساند تا به مضیق وادی مردمی بیابانگرد به امامش سپس به نامه نوشت شور افتاده در دلش این مرد دارد امکان اگر، کسِ دگری بفرستد برای این منظور تا فرستید از برش دستور منتظر می نشیند این مامور داد پاسخ امام می ترسم ترس باشد سبب به عذر تو یار راه دل را به ترس و بیم ببند تا توانی بکوش در این کار (آری آخر حسین می خواهد تا دگرگون نماید امت را تا بر احیای سنت و قرآن بنهد سنت شهادت را) بیست و هفتم دی نود و پنج ۱۶ تیر ۱۴۰۳